ایرادات اینشتین به مکانیک کوانتومی :
1) ناقص بودن
اینشتین کوشید تا نشان دهد ،عناصری از واقعیت وجود دارند که در توصیف کوانتومی وارد نشده اند ،لذا مکانیک کوانتومی ناقص است ، اما بور و همفکرانش واقعیت جهان قبل از اندازه گیری را منکر بودند ،طبق نظر آن ها دو چیز تا زمانی که اندازه گیری نشده اند وجود ندارند و اگر اندازه گیری شوند ،از روابط عدم قطعیت پیروی می کنند.
از طرف دیگر اینشتین نمی توانست واقعیت خلق شده توسط ناظر را بپذیرد ،لذا حرفش این بود که اگر واقعیت عینی وجود دارد و نظریه کوانتوم کامل است ،باید آثار غیر موضعی ( تاثیر از راه دور با نقض نسبیت خاص ) رابپذیریم و چون خودش این را نمی پذیرفت ،نتیجه گرفت که نظریه کوانتوم ناقص است.
اینشتین برای گریزاز ناقص بودن مکانیک کوانتومی گفت باید لااقل یکی از دو اصل زیر را کنار گذاشت :
الف ) اصل جدایی پذیری : اشیاء دور از هم وجود مستقل دارند
ب ) اصل موضعیت : دو شی دور از هم نمی توانند با سرعتی بیشتر از سرعت نور روی هم اثر بگذارند (تاثیر غیر ممکن )
زیرا برای کامل نگه داشتن مکانیک کوانتومی یا باید فرض کرد که اندازه گیری روی سیستم 1 ،وضعیت سیتم 2 را به طریقی ( مثلا تله پاتی ) تغییر می دهد ،و یا باید وجود وضعیت های واقعی مستقل را برای اشیاء دور از هم نفی کرد .لذا کاملیت نظریه کوانتوم همراه با دو اصل مزبور میسر نیست .برای اینشتین ، کنار گذاشتن اصل موضعیت با نسبیت خاص تعارض داشت و کنار گذاشتن اصل جدایی پذیری ،مانع تدوین قوانین فیزیکی و آزمون آن ها بشمار می آمد.
دیدگاه دیگر اینشتین که با مثال کره ای بین دو دیوار شکل گرفت این گونه بود که ،به طور ماکروسکوپی ،کره فقط یک حرکت دارد اما در کوانتوم Ψ به عنوان تابع کره ، ترکیبی است از دو حرکت با سرعت های مخالف هم . تنها راه فرار از این مشکل این است که که بگوییم Ψ ،حرکت یک ذره واحد را توصیف نمی کند ، بلکه نمایشگر مجموعه ای آماری از ذرات است که در جهات مختلف حرکت می کنند .بنابراین با توجه به این که نظریه کوانتوم نمی تواند تک سیستم ها را توصیف کند ،نظریه ای ناقص است.
2) عدم حاکمیت شانس بر جهان طبیعت
اینشتین اعتقاد نداشت که احتمالات ، تحول ناپذیر باشند ،یعنی شانس عینیت داشته باشد .به همین جهت او از سرنوشت آماری توصیف کوانتومی ناراضی بود و می گفت که برای وی هضم یک جهان کاملا شانسی آسانتر از جهانی است که بر آن قوانین احتمالات حاکم باشد .لذا او احتمال وقوع رویدادها را کافی نمی دانست و معتقد بود که یک نظریه فیزیکی کامل ، باید خود رویدادها را توصیف کند و نه فقط احتمال وقوع آن ها را . از دید اینشتین رفتار آماری مکانیک کوانتومی ناشی از ناقص بودن آن است .
3) رئالیسم
اینشتین معتقد بود که دستگاه فیزیک نظری باید توصیفی مستقل از از عمل مشاهده از دنیای خارجی به دست دهد . ضمنا معتقد بود که ما باید مرتبا ساختارهای نظری مان را کامل تر و کامل تر کنیم تا توصیفمان از واقعیت فیزیکی بیشتر و بیشتر مطابق واقع باشد.
در مقابل بنیانگذاران تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتومی معتقد بودند که معادلات ریاضی مکانیک کوانتومی تنها بیانگر مشاهدات تجربی ما هستند و اگر ساختار آن ها شامل توابعی از زمان است معنی اش این نیست که این توابع معرف تحولات زمانی نوعی موجود واقعی باشند .به عقیده بور ، هیچ پدیده اتمی به تنهایی و مستقل از ناظر واقعیت ندارد و بر خلاف فیزیک کلاسیک ،در حوزه اتمی جدا کردن شی مورد مطالعه از وسیله آزمایش میسر نیست و باید کل آن ها را در نظر گرفت و تنها چیزی که معنی دارد ،توصیف ریاضی مشاهدات و رابطه میان آن هاست.
برای اینشتین این قابل قبول نبود که از به دست آوردن یک تصویر کامل از پدیده های جهان خارج بپرهیزد . از دید او نظریه ای که منکر واقعیت مستقل از ذهن است و یا نمی تواند برای آن توصیفی بدست دهد ،قابل قبول نیست و یا حداقل ناقص است .به طور خلاصه اینشتین اعتقاد داشت که می توانیم بدون آن که اعتقادمان را در مورد امکان بدست آوردن تصویر واقعی عالم خارج کنار بگذاریم و یا از علیت دست بشوییم ،به حل مشکلات فعلی فیزیک نائل شویم.
در همین راستا ،بور معتقد بود :دنیای کوانتوم وجود ندارد ،بلکه تنها یک توصیف کوانتومی انتزاعی وجود دارد .این اشتباه است که فکر کنیم وظیفه فیزیک کشف ماهیت جهان طبیعت است بلکه فیزیک مربوط است به آنچه مامی توانیم درباره جهان طبیعت بگوییم .بدین ترتیب وظیفه علم تنها توصیف پدیده و این است که یک چهارچوب فکری کافی برای این توصیف بنا کند . بنابراین نظریه کوانتوم هم صرفا یک دستورالعمل محاسبه است.
در ادامه این مقاله مطالعه نمایید :
محتویات مقاله ایرادات اینشتین به مکانیک کوانتومی به صورت کامل مورد تایید نویسنده نیست و صرفا جهت احترام به نظرات منتقدان منتشر می گردد. لطفا جهت مطالعه مقاله بعدی بروی لینک زیر کلیک نمایید.