خلاصه کتاب پدر پولدار، پدر بی پول اثر رابرت تی کی یوساکی در این بخش از سایت جهت مطالعه شما همراهان گرامی گردآوری گردیده است. در این بخش سعی شده است تا با انتشار جذاب ترین بخش ها و گزیده نکات ارزشمند نوشته شده در این کتاب محبوب و پرفروش، انگیره مطالعه کامل آن در شما تقویت گردد.
درباره کتاب پدر پولدار، پدر بی پول :
اگر شما هم نمی خواهید مثل پدرها و مادرتان یک کارمند ساده باشید که از اول تا آخر ماه را در اداره می گذرانید تا به انتهای ماه برسید و حقوق دریافت کنید، تازه بخشی از آن را به عنوان مالیات به دولت بپردازید. این کتاب دقیقا با همین هدف نوشته شده است.شما می توانید با مطالعه این کتاب، یک تحول بزرگ در کسب و کار و درآمدتان ایجاد نماید. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki) معتقد است که مردم یاد میگیرند تا برای پول کار کنند، اما هرگز یاد نمیگیرند، کاری کنند تا پول برایشان کار کند و در این کتاب تلاش دارد تا این تغییر را در شما بوجود آورد.
خلاصه فصل 1 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : پدر پولدار، پدر فقیر
داستان رابرت کیوساکی و مایک در سال 1956 در هاوایی آغاز می شود، زمانی که هر دو پسر 9 ساله بودند. اولین طرح آنها برای ثروتمند شدن، ایجاد یک شرکت تولید نیکل بود. آنها قالب های گچی را از نیکل می ساختند، لوله های خمیردندان سربی را ذوب می کردند و قالب ها را برای تولید نیکل پر می کردند. نقشه های آنها توسط پدر مایک خنثی شد و او به پسرها در مورد فعالیت های غیرقانونی آنها گفت.
پس از آن روز، پسران اوقات فراغت خود را صرف یادگیری در مورد امور مالی و اقتصاد از پدر مایک، پدر ثروتمند کردند. اولین درسی که پدر مایک به پسرها داد این بود که از “مسابقه موش” متنفر باشند. او این کار را به این ترتیب انجام داد که پسران را سه ساعت در یکی از خواربارفروشیهایش به قیمت ساعتی 10 سنت مشغول کرد.
در عرض چند هفته، کیوساکی که از استثمار شدن به عنوان نیروی کار خسته شده بود، از او درخواست افزایش حقوق کرد، اما در عوض پدر مایک دستمزد او را کاهش داد و به او گفت که رایگان کار کند. در نهایت، هر دو پسر از دست کم گرفتن (و دستمزد ندادن) خسته شدند و به صورت انفرادی با پدر مایک ملاقات کردند. در جلساتی که با پدر پولدار داشتند، او به خاطر کمبود حقوق عذرخواهی کرد و به آنها اخلاق درس یا افزایش حقوق را پیشنهاد داد. هر دو پسر ترجیح دادند اخلاق درس را یاد بگیرند، در حالی که پدر ثروتمند به آنها پیشنهاد افزایش داد. با ربع، یک دلار، دو دلار و حتی پنج دلار شروع شد، که برای دستمزد ساعتی پول زیادی در نظر گرفته می شد، اما پسرها در یادگیری اصول اخلاقی درس قاطعانه بودند.
از درس “مسابقه موش” بیرون بیایید و به جای اینکه یک عمر پول کمی در جیب خود و پول زیادی در جیب دیگران بگذارید، مردم را وادار کنید تا برای گذاشتن پول در جیب شما سخت تلاش کنند.از بین تمام دروسی که به پسرها داده می شود، این یکی از همه مهمتر است.
خلاصه فصل 2 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : ثروتمندان برای پول کار نمی کنند
نویسنده به خوانندگانش میگوید که این مفهوم را که زندگی میآموزد فراموش کنند. او می گوید “تنها کاری که زندگی انجام می دهد این است که شما را هل دهد”.
این فصل در مورد افرادی است که با خیال راحت تر بازی می کنند، زیرا در اوایل به آنها آموزش داده نشده بود که ریسک کنند. نویسنده این ایده را توسعه می دهد که طبقه فقیر و متوسط برای پول کار می کنند، ترس و طمع باعث جهل و فقر می شود و اهمیت استفاده از احساسات در مقابل تفکر با احساسات. نویسنده همچنین تاکید می کند که فرصت ها در زندگی می آیند و می روند. ثروتمندان فوراً آنها را می شناسند و به شمش های طلا تبدیل می کنند.
دیگران این فرصت ها را نمی بینند زیرا آنها بیش از حد مشغول به دنبال پول و امنیت هستند. همانطور که نویسنده می گوید، خوب، “این تمام چیزی است که قرار است به دست آورید.”
خلاصه فصل 3 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : چرا سواد مالی را آموزش دهیم؟
داستان کیوساکی و مایک در سال 1990 ادامه پیدا میکند و هر دو بزرگسال اکنون جهشهای باورنکردنی از نظر مالی و وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود داشتهاند. مایک توانست این درس ها را از پدرش بگیرد و آنها را در زندگی خود به کار گیرد. او کنترل تجارت بزرگ پدرش را به دست گرفت و همه جنبه های امپراتوری را رشد داد و در حال حاضر پسرش را بزرگ می کند تا پس از بازنشستگی کنترل شرکت را در دست بگیرد. در مورد کیوساکی، او و همسرش کیم می توانند در سن 47 سالگی بازنشسته شوند.
در یک جلسه کاری در هتل Edgewater Beach در شیکاگو، چارلز شواب، ساموئل اینسول، هاوارد هاپسون، ایوار کروگر، لئون فریزر، ریچارد ویتنی، آرتور کاتن، جسی لیورمور و آلبرت فال با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد سرمایه گذاری ها و طرح های پولی مختلف بحث کنند. بیست و پنج سال بعد، این گزارش بیان کرد که اکثریت قریب به اتفاق افراد بسیار ثروتمندی که در شیکاگو با هم آشنا شدند، یا به زندان افتادند، یا مردند یا بی پول شدند. نکته اصلی از نتایج این کارآفرینان بدبخت این است که برای ایمن ماندن و حفظ آن به سواد مالی نیاز دارید. ایده ای که توسط بازرگانان بزرگ دهه 1920 مورد حمایت قرار گرفت، امروزه با برخی از ورزشکاران حرفه ای که تصمیمات مالی ضعیفی می گیرند و تقریباً هیچ نتیجه ای ندارند، رایج است. هدف این درس خاص این است که به مردم بیاموزد که بعد از به دست آوردن پول خود عاقل نباشند، بلکه قبل از به دست آوردن پول خود باهوش باشند. به نوعی، سعی نکنید یک آسمان خراش یا حتی یک خانه بسازید بدون اینکه ابتدا یک پایه محکم بسازید.به گفته کیوساکی، یک قانون وجود دارد، و تنها قاعده ای که می تواند به فرد کمک کند تا پایه ای محکم بسازد. تفاوت بین دارایی ها و بدهی ها را بدانید و مطمئن شوید که فقط دارایی ها را کنترل می کنید.
وقتی صحبت از باورهایی در مورد آزادی خرید پول و توانایی لذت بردن از بازنشستگی بدون ترس از زندگی بیشتر از پول می شود، این فصل جوهر حمایت نویسنده از استقلال مالی را نشان می دهد. او می گوید: “هوش مشکلات را حل می کند و پول در می آورد، پول بدون هوش مالی پولی است که به زودی از بین می رود.”
نویسنده معتقد است که سواد مالی با دانش کاری حسابداری آغاز می شود. دانستن تفاوت بین دارایی ها و بدهی ها بسیار مهم است. برای اینکه این دو مفهوم برای خوانندگان قابل درک باشد، نویسنده یک نمودار ابتدایی از این دو مفهوم ایجاد می کند تا آنها را تشویق به خرید دارایی کند تا ستون دارایی را تقویت کند و در عین حال بدهی ها (هزینه ها) را به حداقل برساند. نویسنده بیان می کند که افراد فقیر، فقیر می مانند زیرا برعکس عمل می کنند. آنها بدهی های خود را انباشته می کنند و هیچ دارایی ندارند، بنابراین ترازنامه و صورت درآمد آنها نامرتب به نظر می رسد. مردم باید درک کنند که میزان درآمد آنها مهم نیست، بلکه به گفته نویسنده میزان نگه داشتن آنها اهمیت دارد، و این یک اصل اساسی است که این فصل روی آن تمرکز دارد.
خلاصه فصل 4 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : به کار خود فکر کنید
در این فصل، نویسنده به آرامی مفهوم سرمایه گذاری در املاک و مستغلات را معرفی می کند و از مک دونالد به عنوان مثال استفاده می کند. او اشاره می کند که مک دونالد ممکن است بهترین همبرگرهای جهان را درست نکند، اما “با ارزش ترین تقاطع ها و خیابان های آمریکا” را دارد.
نویسنده خاطرنشان می کند که اگر افراد می خواهند از نظر مالی خودکفا شوند، باید به تجارت خود فکر کنند. آنها نباید نگران کسب و کار کارفرمای خود باشند، آنها باید به دنبال راه هایی برای تبدیل شدن به رئیس خود و پرورش کسب و کار خود باشند.
نویسنده بحث در مورد مصالح ساختمانی را ادامه می دهد. از نظر او، دارایی های واقعی هر چیزی است که دارای ارزش باشد – سهام، اوراق قرضه، صندوق های سرمایه گذاری مشترک، املاک و مستغلات تولید کننده درآمد، اسکناس ها، حق امتیاز از مالکیت معنوی و غیره.
این فصل همچنین ترجیحات سرمایه گذاری نویسنده را نشان می دهد: املاک و سهام. وقتی صحبت از املاک و مستغلات می شود، او می گوید که از کوچک شروع می کند، دارایی های خود را با املاک بزرگ تر معامله می کند و سپس پرداخت مالیات بر عایدی سرمایه را از طریق مکانیسم IRS به تعویق می اندازد.
خلاصه فصل 5 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : تاریخچه مالیات ها و قدرت شرکت ها
نویسنده تأیید می کند که فقرا به خود اجازه می دهند توسط ماشین آلات بزرگ (شرکت ها) دستکاری شوند در حالی که ثروتمندان می دانند چگونه از ماشین آلات بزرگ استفاده کنند. این بدان معناست که ثروتمندان دانش لازم برای استفاده از قدرت شرکت را برای محافظت و ارتقای دارایی های خود دارند.
به گفته نویسنده، مزیت یک شرکت در مقابل مزیت یک فرد در نحوه پرداخت مالیات شرکت ها نهفته است. او این نکته را به صراحت بیان می کند: مردم پول در می آورند، از آن پول مالیات می پردازند و با آنچه باقی می ماند زندگی می کنند. از سوی دیگر، شرکت پول میسازد، تا آنجا که میتواند خرج میکند، و بر آنچه که باقی میماند، مالیات میپردازد. نویسنده اضافه می کند که مردم ممکن است متوجه نشوند که چقدر مورد دستکاری قرار می گیرند. آنها از ژانویه تا اواسط ماه مه برای ثروتمند کردن دولت با پرداخت مالیات بر درآمد خود کار می کنند. در این میان ثروتمندان مالیات های سنگینی می پردازند.
نویسنده توصیه می کند که IQ مالی خود را به عنوان راهی برای فرار از استرس های زندگی روزمره توسعه دهید. این امر با کسب دانش در مورد حسابداری، سرمایه گذاری، شناخت بازار و قانون انجام می شود. او می گوید نادانی شما را رنج می دهد اما مطلع بودن به معنای این است که “خوش شانس هستید”.
خلاصه فصل 6 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : ثروتمندان پول می آفرینند
نویسنده مفهوم شک را توسعه می دهد. او می گوید هر فردی با استعداد متولد می شود، اما این استعداد به دلیل شک و ترس سرکوب می شود. او اظهار می کند که لزوماً این افراد تحصیل کرده و باهوش نیستند که پیشروی می کنند، بلکه افراد جسور و ماجراجو هستند. او تاکید می کند که مردم حتی اگر پول زیادی داشته باشند، هرگز از نظر اقتصادی پیشرفت نمی کنند، زیرا فرصت هایی دارند که از آنها استفاده نمی کنند. بیشتر آنها فقط در انتظار فرصتی می نشینند. ایده نویسنده این است که مردم شانس می آفرینند. آنها نباید منتظر آن باشند. می گوید پول هم همین طور است. باید ایجاد شود.
در این فصل، نویسنده اهمیت آموزش را مورد بحث قرار می دهد (اگرچه برخی از منتقدان می گویند که به نظر می رسد او آن را کم اهمیت جلوه می دهد). نویسنده به صراحت می گوید: «ذهن تربیت شده، ذهن غنی است». در تحلیل او، دو نوع سرمایهگذار وجود دارد که هر کدام ذهنیت متفاوتی دارند: کسانی که به دنبال سرمایهگذاری بستهبندی شدهاند و کسانی که سرمایهگذاریها را مطابق با اهداف خود سفارشی میکنند.
نویسنده مردم را تشویق میکند که افراد باهوشتر از آنها را استخدام کنند، زیرا با سرمایهگذاری بر دانش دیگران، یک فرد باهوش پایگاه دانش خود را میسازد و در نتیجه قدرت بیشتری بر کسانی دارد که نمیدانند.
خلاصه فصل 7 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : برای یادگیری کار کنید، برای پول کار نکنید
این فصلی است که نویسنده در مورد مهارتهایی صحبت میکند که افراد برای موفقیت مالی باید توسعه دهند.
نویسنده زن جوانی را مثال میزند که مدرک کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی داشت و وقتی به او پیشنهاد شد که فروشندگی و بازاریابی مستقیم را یاد بگیرد، آزرده شد. بعد از تمام تلاشهای سخت برای گرفتن مدرک، او فکر نمیکرد که مجبور شود آنقدر خم شود تا فروشنده باشد، حرفهای که چندان به آن فکر نمیکرد. نویسنده از این مثال برای تأکید بر این نکته استفاده میکند که مهارتهای دیگری وجود دارد که افراد باید برای پیشرفت آنها را در مسیر آزادی مالی پرورش دهند.
نویسنده به مهارت های مدیریتی اشاره می کند. او می گوید مردم باید بدانند که چگونه جریان نقدینگی، سیستم ها و افراد را مدیریت کنند. بنابراین مهارت های فروش و بازاریابی را افزایش می دهد. او بر مهارت های ارتباطی نیز تأکید دارد. او می گوید افراد زیادی هستند که تمایل علمی دارند و به همین دلیل قدرت دانش دارند، اما در ارتباطات به شدت شکست می خورند. اینها افرادی هستند که «یک مهارت با فاصله زیاد از ثروت دارند».
نویسنده توجه را به یکی از ویژگیهای برجسته خانوادههای ثروتمند جلب میکند: آنها پول میدهند – مقدار زیادی از آن – برخلاف فقرا که احساس میکنند خیریه از خانه شروع میشود.
خلاصه فصل 8 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : غلبه بر موانع
نظر نویسنده این است که پنج ویژگی شخصیتی مانع انسان می شود: ترس، بدبینی، تنبلی، عادت های بد، تکبر. او توضیح می دهد که اگرچه داشتن ترس طبیعی است، اما نحوه برخورد با آن مهم است. نویسنده افکار خود را در مورد علاقه خاص خود به تگزاس و تگزاسی ها به اشتراک می گذارد: “وقتی آنها برنده می شوند، برنده بزرگی می شوند و وقتی می بازند، تماشایی است.”
نویسنده ادعا می کند که این نه تنها در مورد تعادل، بلکه در مورد تمرکز است. او توصیه می کند که جوجه های کوچک دنیا نادیده گرفته شوند. آنها فقط نگران سقوط آسمان هستند و بقیه عمر خود را در بدبینی سپری می کنند. او میگوید دائماً از مردم میشنود که میگویند میخواهند ثروتمند شوند، اما وقتی پیشنهاد میشود که میتوان از املاک و مستغلات پول درآورد، اولین واکنش آنها این است که «اما من نمیخواهم توالتها را تعمیر کنم». نویسنده بر این باور است که طعنه آمیز است که آنها بیشتر نگران چیزهای کوچکی مانند تعمیر توالت هستند تا آنچه در املاک و مستغلات در پیش است.
به عنوان آخرین نکته، نویسنده بیان میکند که حریص بودن سالم است، بنابراین هنگام مواجهه با تصمیمی همیشه باید پرسید: «حاصل این کار برای من چیست؟».
خلاصه فصل 9 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : شروع به کار
این فصل بخشی از نکاتی برای ایجاد و ساختن ثروت شخصی است. اولین توصیه او این است که دلیلی بزرگتر از واقعیت پیدا کنید تا به شما انگیزه دهد. منظور او از این کار بیدار کردن ذهن مالی در درون خود با توانمندسازی ذهن است. او می گوید مردم باید هدفی قوی در زندگی داشته باشند.
نکته بعدی تغذیه ذهن است. نویسنده با تغذیه ذهن استدلال می کند که مردم قدرت انتخاب را به دست می آورند.
نویسنده همچنین به مردم توصیه می کند که دوستان خود را با دقت انتخاب کنند. او میگوید از افرادی که دائماً اعلام میکنند که آسمان در حال سقوط است اجتناب کنید، اما در عوض خواننده را تشویق میکند تا با افرادی که دوست دارند در مورد پول صحبت کنند، وقت بگذراند زیرا ممکن است درسهای ارزشمندی برای به اشتراک گذاشتن وجود داشته باشد.
نویسنده همچنین معتقد است که افراد باید یک رشته را مطالعه کنند و سپس برای یادگیری چیزهای جدید بیرون بروند، هرچند مهم این است که انتخاب کنند در چه رشته ای تحصیل کنند.
در اینجا نکته دیگری وجود دارد که نویسنده احساس می کند اکثر مردم آن را انجام نمی دهند: ابتدا به خودتان بپردازید. حتی اگر کمبود نقدینگی داشتید، مردم باید اول برای خودشان هزینه کنند. این با مدیریت مؤثر سه چیز همراه است: جریان نقدی، افراد و زمان شخصی.
نکته دیگری که نویسنده می گوید این است که سخاوتمند باشید. او فکر می کند این بسیار منطقی است که به یک دلال به عنوان متحد پول بدهید زیرا او «چشم و گوش شما در بازار است».
نویسنده داشتن یک قهرمان را توصیه می کند. آنها در زندگی مفید هستند زیرا نه تنها الهام بخش هستند، بلکه آن را آسان می کنند. آنها ذهن انسان را تشویق می کنند که فکر کند، “اگر آنها می توانند این کار را انجام دهند، چرا من نمی توانم این کار را انجام دهم؟”
«آموزش بده و دریافت خواهی کرد» نکته دیگری است که نویسنده به اشتراک گذاشته است.سخنان او در مورد این ایده شگفت انگیز است: «در این دنیا نیروهایی هستند که از ما باهوش ترند. شما می توانید به تنهایی به آنجا بروید، اما با کمک نیروهایی که وجود دارند راحت تر است. تنها چیزی که نیاز دارید این است که با آنچه دارید سخاوتمند باشید، و قدرت هایی که در اختیار دارید نسبت به شما سخاوتمندانه خواهند بود. “
خلاصه فصل 10 کتاب پدر پولدار، پدر بی پول : هنوز بیشتر می خواهید؟ در اینجا چند کار وجود دارد
این فصل به نوعی مکمل فصل قبل است. به خوانندگان نکات اضافی برای کمک به دستیابی به پاداش های مالی ارائه می دهد. یک توصیه این است که کاری را که انجام می دهید متوقف کنید، یعنی اگر دیگر کار نمی کند یا دیگر قابل اجرا نیست. نویسنده خوانندگان را تشویق میکند که به دنبال ایدههای جدید باشند، تا مغز افرادی را انتخاب کنند که تجربه دارند و قبلاً آنچه را که فرد آرزوی انجامش را دارد انجام دادهاند. او توصیه هایی در مورد چگونگی زنده نگه داشتن منحنی یادگیری، گذراندن دوره های آموزشی، خرید نوار، شرکت در سمینارها می دهد.
هنگام جستجوی فرصت های سرمایه گذاری در املاک و مستغلات، نویسنده توصیه می کند در مکان های مناسب جستجو کنید. یکی از راههای انجام این کار، جستجو در اطراف محلهای است که به آن علاقه دارید. افراد می توانند املاک و مستغلات خریداری کنند حتی اگر بودجه کافی برای پیش پرداخت نداشته باشند. در واقع نویسنده با کمی هوشمندی می گوید مردم حتی بدون سرمایه هم می توانند پول در بیاورند.
مشارکت در بهبود خلاصه کتاب پدر پولدار، پدر بی پول :
از این که یکی از محتواهای بخش گزیده کتاب های پیشنهادی سایت من مورد مطالعه شما کاربر گرامی قرار گرفته است، بسیار خرسندم. شایان ذکر است این مقاله به صورت دوره ای به کمک سایر خوانندگان کتاب بروزرسانی خواهد شد. بنابراین به شما پیشنهاد می شود تا هر چند مدت یکبار جهت یادآوری مطالب گذشته و مطالعه نکات جدید به این برگه مراجعه نمایید. لطفا در صورتی که شما هم قبلا کتاب پدر پولدار، پدر بی پول را مورد مطالعه قرار داده اید و یا مرور این مقاله در سایت سبب اشتیاق به مطالعه کامل این کتاب در شما شده است، برداشت های خودتان از کتاب پدر پولدار، پدر بی پول را در قالب خلاصه، نقد و بررسی، نظر، نکات کلیدی و کاربردی و … از طریق بخش نظرات موجود در پایین همین صفحه با من و سایر کاربران سایت به اشتراک بگذارید.