شعر خودشناسی :
بزرگان ادب اندک اندک در محفلی جمع آمدند / نغمه وفا از سر سودا تحمل تفاخر سر دادند
در پهنا آغوش یکدیگر دل به قلوه دادند / هر یک چند بیتی به لطف حنجره سر دادند
مصرع های بی قافیه و بی وزن را / از برای لطف رفاقت با لفظ احسنت سر دادند
تک تک بر بساطی که خبری از شهد نوش نبود / به سر منزلگاه جان، بانگ هیهات سر دادند
نوا سر دادن از اینکه چای و نبات نباشه / قافیه و ردیف هیچ با هم جور نمیشه
صاحب مجلس کدام بی هنر بوده که / در کله بی مغزش، هنر بی ادواتش میشه
در جمع ادیبان شاعرک جوانی به تماشا بود / خوش ذوق و با قریحه همه چیز تمام بود
ساکت و بی آوا از نظری دادن در خجل / سر در گریبان داشت از شرم گویی نابینا بود
تا که پیری دانا از سرچشمه عرفان به نظر آمد / ترس و شرم پسر در نگاه اش افزون خار آمد
با صدای بم و گرفته از تجربه پربار با خشم / به جوان گفت : تو را هیچ نباید شرمت آمد
آری معقوله هنر و اعتیاد بسیار گفته اند / به تو گویم فارق شو از هر چه گفته اند
این اندک مردمان که میبینی طالب شهرت اند / جز برای جاه و مکنت فارق از اندک حکمت اند
فراموش کن هر چه حال در این بزم دیدی / به آواز کلام لب به سخن باز کن
که شرم باید ادیبان به وقت بساط اعتیاد را / نه تو را را که از جمع اینان سوایی
که من بهتر از تو اندیشه اینان شناسم / اینان که با دیناری پست خود را سازن
به کامشان تلخکی چون نوش شهد است / وقت ناشگی داستان را شیرین سازن
به وقت خماری، به زخم دوات سیاه / بلکه بتوانن برای دیگرانم عادت سازن
بی هیچ ابایی در مسجد شراب سازن / باده نوشن، حاجت خود برطرف سازن
به گوش باش به حرفانم گوش جان بسپار / به وقت پوچی زخم کلامم را به یاد یار
که پوچی از خودشناسی رسیدن به خداست / نیابی هیچ ضماد فقط خدا رو به یاد بیار
کلام : محمود دهقانپور
از این که یکی از نوشته های بخش شعر و ادبیات سایت من مورد مطالعه شما فرهیخته گرامی قرار گرفته است بی نهایت خرسندم، لطفا در صورت امکان نظرات خودتان در ارتباط با شعر خودشناسی را از طریق بخش نظرات سایت با من در میان بگذارید، انتقادات و پیشنهاد های شما همراهان گرامی در اصلاح این نوشته و هر چه بهتر شدن نوشته های بعدی من تاثیر گذار خواهد بود.