مفهوم بخت در کیهان شناسی :
از این رویدادهای همزمان نتیجه می گیریم ،بخت در ریختار و طبیعت دقیق قانون های بنیادین فیزیکی نوع دیگری از بخت است تا بختی که ما در عامل های پیرامونی خود می یابیم .بسیاری دوست دارند که ما این رویدادهای هم زمان را به عنوان گواه کار خدا به کار ببیریم . این انگاره گه کیهان طراحی شده تا موجودیت آدمیان فراهم کند از هزاران سال پیش تا کنون نمایان شده است . اما در کیهان شناسی ،گواه قدرتمند بر وجود هدف و طرح از پیش تعیین شده ،تنظیم دقیق قانون های فیزیکی است.
نقطه رد دانشیک کیهان آدمی – مرکزی مدل کپرنیک از سامانه خورشیدی بود ،که در آن دیگر زمین موقعیت مرکزی نداشت . جالب این که کیهان بینی خود کپرنیک آدمی – محور بود ، تا جایی که با وجود ارائه مدل خورشید – کانونی ،ابراز می کرد که زمین تقریبا در کانون کیهان است ” هر چند (کره زمین) در کانون جهان نیست ، در هر حال فاصله آن (تا آن کانون) به ویژه در سنجش با فاصله ستاره های ثابت ، هیچ است” . با اختراع تلسکوپ ،مشاهدات در سده هفدهم مانند این واقعیت که سیاره ما تنها سیاره ای نیست که در مدارش یک ماه می گردد ، به این اصل که ما جایگاه ویژه ای در کیهان نداریم وزن داد .در سده های پس از آن ،هر چه بیشتر ما درباره کیهان کشف کردیم ،بیشتر به نظر می رسید که ما شاید تنها یک گونه گیاهی در یک باغ گیاهان باشیم .ولی کشف های اخیر درباره تنظیم بسیار دقیق شمار زیادی از قانون های طبیعت ،می توانند دست کم برخی از ما را به همان انگاره قدیمی بازگرداند که این طرح بزرگ کار طراحی بزرگ است. (طرح هوشمند)
این پاسخ دانش نوین نیست چرا که به نظر می رسد کیهان ما یکی از بسیار باشد ،هر کدام با قانون های متفاوت . انگاره چندکیهانی پنداره ای نیست که معجزه تنظیم دقیق را توجیه کند . این پیامدی از وضعیت بی کرانگی و همچنین بسیاری از دیگر تئوری های کیهان شناسی نوین است .ولی اگر راست باشد ،آن گاه می توان اصل بشر بنیادی پرتوان را عملا هم ارز کم توان دانست و تنظیم دقیق قانون فیزیکی در همان جایگاه عوامل پیرامونی قرار می گیرد.
زیرا به نظر می رسد که زیست گاه کیهانی ما فقط یکی از بسیار است همان گونه که سامانه خورشیدی ما یکی از بسیار است .این بدین معناست که همان طور که رویدادهای همزمان پیرامونی سامان خورشیدی ما به علت درک ما که میلیاردها سامانه های همانند وجود دارند ،بی اهمیت شده اند ،تنظیم دقیق در قانون های طبیعت را هم می توان با وجود چند کیهانی توضیح داد.
بسیاری از افراد در درازنای دوران ها ،زیبایی و پیچیدگی طبیعت را که در زمان خودشان برایش دلیل دانشیک نداشت به خدا نسبت داده اند . اما درست همان گونه که داروین و والاس توضیح داده اند چگونه طرح اعجازگونه ریختارهای زندگی می توانسته بی دخالت یک ابر بوده هویدا شود .مفهوم چندکیهانی هم می تواند تنظیم دقیق قانون های فیزیکی را بی نیاز به یک آفریننده نیک اندیش که کیهان را برای بهره ما ساخته باشد توضیح دهد.
کپلر قانع شده بود که خدا کیهان را بر پایه اصلی دقیق و کامل ریاضی آفریده است . نیوتن نشان داد که همان قانون هایی که بر آسمان ها حاکمیت دارند بر زمین نیز حاکم هستند و او برای بیان آن قانون ها ،معادله های ریاضی چنان فاخر ارائه کرد که تا حدودی الهام بخش اشتیاق به مذهب در میان بسیاری از دانشمندان سده هجدهم شد ،که به نظر می رسید گرایش دارند با کاربرد آن ها ثابت کنند خدا یک ریاضیدان است.
از زمان نیوتون تا کنون و به ویژه از زمان اینیشتن ،هدف فیزیک یافتن اصول ساده ریاضی از گونه ای که کپلر بینش داشت تا با آن ها یک تئوری یکپارچه همه چیز بیافریند که همه جزئیات ماده و نیروهای موجود در طبیعت را در بر بگیرد.
چنان که اینیشتن گفته بود ، امید این بود که بتوان گفت که ” طبیعت چنان بنیانگذاری شده که امکان منطقی دارد چنین قانون هایی به شدت تعیین شده ای در آن وجود داشته باشند ، که در درون این قانون ها فقط ثابت هایی که به طور مستدل تعیین شده اند رخ می دهند ( نه ثابت ها ،یعنی ارزش هایی عددی که بتوان مقدارهای آن ها را بدون تخریب تئوری تغییر داد )”. یک تئوری یکتا این احتمال را ندارد که چنان تنظیم – دقیق باشد که به ما اجازه وجود داشتن بدهد.ولی اگر در پرتو پیشرفت های اخیر ،ما رویای اینیشتن را چنان تعبیر کنیم که یک تئوری یکتا باشد که بتواند این کیهان و کیهان های دیگر را ،همراه با بیناب های کامل قانون های متفاوت آن ها توضیح دهد ،آن گاه تئوری – ام می تواند همان تئوری باشد.