موجودیت نامستقل کیهان :
بر پایه مفهوم متداول از کیهان ، جسم ها در مسیر های از پیش تعیین شده حرکت می کنند و تاریخ های قطعی دارند. ما می توانیم جایگاه دقیق آن ها را در هر لحظه از زمان تعیین کنیم.در دهه 1920 دانشمندان به این نتیجه رسیدن که این تصویر (کلاسیک)نمی تواند رفتار به ظاهر غریبی که در مقیاس های اتمی و زیر اتمی وجود، مشاهده شده است را توصیف کند.پس به دنبال راه حلی جایگزین ،فیزیک کوانتومی به عنوان تئوری به طور قابل توجه دقیق برای پیش بینی رویداد ها در آن مقیاس پیشنهاد شد.
با وجود این که کاربرد های کوانتوم در جهان میکروسکپی زندگی روزمره ، همان پیش بینی های تئوری های کلاسیک پیشین را باز تولید می کنند اما کوانتوم و فیزیک کلاسیک بر پایه مفهوم متفاوتی از واقعیت فیزیکی استوار هستند.
تئوری های کوانتوم به روش های متعددی فرمول بندی می شوند اما شهودی ترین این توصیف ها توسط فاینمن ارائه شده است. بر پایه انگاره فاینمن ، یک سامانه نه تنها یک تاریخ مشخص ، بلکه هر تاریخ ممکن را دارا می باشد.می توان این طور نیز گفت که کیهان نه تنها یک تاریخ ندارد بلکه حتی موجودیت مستقل نیز ندارد.
به نظر می رسد این انگاره با عقل در تضاد است زیرا عقل سلیم بر پایه تجربه روزمره است و نه بر اساس کیهانی که بوسیله فناوری های شگفت انگیز بر ما آشکار می شود.
تا پیش از فرا رسیدن فیزیک نوین ، اندیشه همگانی این بود که همه آگاهی های ما از جهان از راه مشاهده مستقیم به دست می آید و این که چیز ها همان هستند که از راه حس ما دریافت می شوند.اما فیزیک نوین بر پایه انگاره های فاینمن که با تجربه روزمره در ستیز است نشان داد که این گونه نیست .برای رویارویی با چنین پارادوکس هایی ما باید رویکردی را به کار ببیریم که آن را واقع گرایی وابسته به مدل می نامند .این انگاره بدین صورت است که مغز ما داده های ورودی از اندام های حسی را با ساختن مدلی از کیهان تفسیر می کند.وقتی چنین مدلی در توضیح رویدادها موفق باشد ، ما کیفیت واقعیت و یا حقیقت مطلق را به آن مدل و به بنیاده ها و مفهوم های سامان دهنده آن نسبت می دهیم.
ممکن است روش های متفاوتی وجود داشته باشد که با آن ها بتوان همان موقعیت فیزیکی را مدل سازی کرد . اگر دوتا از چنین تئوری ها یا مدل های فیزیکی به درستی همان رویداد را پیش بینی کنند ، نمی توان گفت یکی از دیگری واقعی تر است اما می توان از هر مدلی که مناسب تر بود استفاده کرد.
حال بهتر میتوانیم به مفهوم تئوری – ام بپردازیم .تئوری – ام یک تئوری به مفهوم معمول نیست بلکه یک خانواده فراگیر از تئوری های متفاوت است که هر کدام از آن ها توصیف خوبی از رشته مشاهدات فقط در برخی شرایط فیزیکی می باشد. تئوری های مختلف خانواده تئوری – ام ممکن است خیلی متفاوت به نظر برسند ولی همه آن ها را می توان به عنوان جنبه های گوناگون همان تئوری زیر زمینه دانست .در اصل تئوری – ام تنها مدلی است که همه ویژگی هایی را که ما می اندیشیم تئوری نهایی باید داشته باشد را دارد.
بر پایه تئوری –ام ، کیهان ما تنها کیهان موجود نیست .بلکه شمار بسیار زیادی کیهان های دیگر ازهیچ آفریده شده اند .همچنین آفرینش این کیهان ها نیازی به میانجی گری یک موجود فرا طبیعی نداشته و این کیهان های چندگانه از یک قانون طبیعت برخاسته اند .هر کیهان دارای تاریخ و وضعیت های ممکن بسیار در زمان های پسین است یعنی در زمان هایی مانند کنون ، مدت زیادی پس از پیدایش آن ها . بسیاری از این وضعیت ها هیچ همانندی با کیهانی که ما مشاهده می کنیم نخواهند داشت و برای وجود هر گونه زندگی بسیار نامناسب خواهند بود . بنابراین ، موجودیت ما از میان این طیف گسترده فقط کیهان هایی را بر می گزیند که با زندگی ما سازگاری داشته باشند .