هدف از آموزش هفته سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست، یادگیری تعاریف، معانی و کاربرد لغات (Loathe-reprimand-lackluster-caustic-wrest-crocodile tears) در روز اول (Infamous-jostle-dupe-incipient-inadvertent-to carry the day) در روز دوم (Ominous-tremulous-repudiate-cessation-bristle-Skid Row) در روز سوم (Euphemism-mundane-incongruous-condolence-stipulate-to go up in smoke) در روز چهارم می باشد. شیوه آموزشی ما در این مجموعه بدین صورت است که ابتدا شما با مشاهده چهار متن مجزا که هر یک به صورت اختصاصی شامل کلمات یک روز از هفته آموزشی می باشند با کاربرد این کلمات در جمله آشنا می شوید و سپس با کلیک بروی هر یک از کلمات ، توضیحات تکمیلی در ارتباط با یادگیری آن لغت را فرا می گیرید.
The first day of the Third week of the book 1100 words you need to know : THE PEP TALK
“If there’s one thing I loathe,” the coach said, “it’s a quitter.” He had good reason to reprimand us at half-time, because the scoreboard revealed that we were losing, 45–20. Our lackluster performance indicated to him that we had forgotten the rudimentary* aspects of basketball. His caustic remarks fired us up, however, and we dashed out, determined to wrest control of the game from our rivals.
روز اول از هفته سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : نطق پرشور و حال
مربی گفت “اگر یک چیز وجود داشته باشد که از آن تنفر داشته باشم، آن یک چیز آدم ترسو و بی پشتکار است او۔ برای سرزنش ما بین دو نيمه دليل موجه داشت، چون تابلو امتیازات نشان می داد که ما با امتیازات 20 در براير ۴۵ باخته ایم۔ عملکرد ناخوشایند ما به او نشان می داد که ما جنبه های اولیه ی بسکتبال را فراموش کردهایم۔ اما گفته های طعنه آمیزش آتش ما را برافروخت و ما استوار, مصمم شدیم تا کنترل بازی را از حریفان مان بگیریم.
The second day of the Third week of the book 1100 words you need to know : THE HANDCUFF IS QUICKER THAN THE EYE
Slippery Eddie, the infamous pickpocket, was back at work, and every detective had to be especially vigilant.* Eddie’s technique was to jostle a victim toward a confederate who would then slip the man’s wallet out of his back pocket while Eddie was stammering an apology to the confused dupe. Within a week the incipient crimewave came to an end when Slippery Eddie inadvertently chose the chief of police for his victim. Although Eddie loathes* Sing Sing, it’s his permanent address now.
روز دوم از هفته سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : سرعت عمل دستبند بیش از چشم است
«ادی» دغل کار، جیب بر بدنام، کارش را از سر گرفته بود و تمام کارآگاهان مجبور بودند کنه به شکل خاصی مراقب باشند۔ تکنیک «ادی» این بود که به قربانی به طرف شریک جرمش تنه بزند و همدستش کیف پول قربانی را از جیب او بیرون بکشد و در این اثنا «ادی» با زبانی الکن از فرد اغفال شده ی مبهوت معذرت خواهی کند۔ ظرف یک هفته موج تازه شکل گرفته ی جنایت به پایان رسید زیرا «ادی» تبهکار سهواً رئیس پلیس را به عنوان قربانی انتخاب کرد۔ گرچه «ادی» از زندان ایالتی متنفر است،اما فعلا آنجا آدرس همیشگی اش است.
The third day of the Third week of the book 1100 words you need to know : COURTROOM DRAMA
There was an ominous silence when the jittery defendant rose in court. He explained in a tremulous voice what had led him to repudiate his confession made at the police station on the night of the crime. The audience began to buzz excitedly until the judge demanded a cessation of the noise. Although the district attorney bristled with anger, the defendant kept insisting that his rights had been violated because he had not been told that he could see a lawyer before confessing.
روز سوم از هفته سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : نمایش دادگاه
زمانی که متهم مضطرب در دادگاه از جایش برخاست، سکوتی دهشت زا به وجود آمد۔ او با صدایی لرزان توضیح داد چه چیزی باعث شد که در کلانتری اعترافاتنش در شب ارتکاب جرم را رد کند۔ حضار هیجان زده شروع به همهمه کردند تا این که قاضی خواهان توقف سروصدا شد۔ گرچه دادستان از عصبانیت میخکوب شده بود متهم دائم اصرار داشت که حقوقش نقض شده است زیرا به او گفته نشده بود که می تواند پیش از اعتراف، با وکیلی مشورت کند.
The fourth day of the Third week of the book 1100 words you need to know : CALL ME BY MY RIGHT NAME
My cousin refers to himself as a “sanitary engineer”—a euphemism for garbage collector. There are any number of people who try to find more respectable or glamorous titles for the mundane jobs they hold. It may seem incongruous to call an undertaker a “condolence counselor,” or to refer to a taxi driver as a “transportation expediter,” but some prefer those titles. As a matter of fact, our butcher has stipulated that from now on he wants to be known as a “meat coordinator.” He became irate* when I inadvertently* called him “Butch.”
روز چهارم از هفته سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : اسم من را درست صدا بزن
پسرعمه ام ئرجیح می دهد که خودش را مهندس بهداشت بنامد که اين اصطلاح یک حسن تعبیر برای رفتگران است. افراد بسیار زیادی هستند که تلاش می کنند برای مشاغل پیش پاافتاده ای که دارند عناوین محترمانه تر و پرزرق وبرق تری پیدا کنند. شاید بی تناسب به نظر برسد که مأمور کفن ودفن را «مشاور همدردی» و یا راننده تاکسی را «نسریع کننده ی حمل ونقل» بنامیم۔ اما برخی افراد این القاب را ترجیح می دهند۔ در حقیقت قصاب ما این شرط را وضع کرده است که می خواهد از این پس «هماهنگ کننده ی اصلی گوشت» نامیده شود۔ وقتی که سهوا او را «رئیس گوشت» صدا کردم دلخور شد.
در اینجا به پایان آموزش هفته سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با نحوه ارائه این درس را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر مخاطبان این مقاله علاقه مندیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی علی الخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از این طریق به اشتراک بگذارید.
درس بعدی : هفته چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست