هدف از آموزش هفته سی و سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست، یادگیری تعاریف، معانی و کاربرد لغات (Complacent-somber-debilitate-impetuous-occult-to hit the nail on the head) در روز اول (Discreet-foment-glean-quarry-slovenly-on the dot) در روز دوم (Abjure-reproach-penitent-evanescent-tantamount-to take under one’s wing) در روز سوم (Propensity-wary-allay-deter-connoisseur-out of one’s depth) در روز چهارم می باشد. شیوه آموزشی ما در این مجموعه بدین صورت است که ابتدا شما با مشاهده چهار متن مجزا که هر یک به صورت اختصاصی شامل کلمات یک روز از هفته آموزشی می باشند با کاربرد این کلمات در جمله آشنا می شوید و سپس با کلیک بروی هر یک از کلمات ، توضیحات تکمیلی در ارتباط با یادگیری آن لغت را فرا می گیرید.
The first day of the Thirty third week of the book 1100 words you need to know : AT A LOSS
With the trivial* sum of five dollars in his pockets, Robert Lacy was feeling far from complacent about the future. In fact, it was his somber estimate that no matter how frugal* he was, his money would run out before the next day. He owed $3.50 in debts to friends; with the remainder he would have to eat enough to maintain his strength. Hunger would debilitate him to the point where he could not continue his fervid* search for Evelyn. There was no hope of an impetuous stranger suddenly thrusting money upon him. There was still less solace* for him in the hope that, after all this time, he might develop the occult power that would give him a mental image of where Evelyn could be found.
روز اول از هفته سی و سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : سردرگم
«رابرت لاسی» با مبلغ ده دلار جزئی که در جیب هایش داشت، اصلا درباره ای آینده بی خیال نبود. در حقیقت، برآورد غم انگیز او این بود که مهم نیست چقدر صرفه جو باشد، چون قبل از فرا رسیدن فردا پولش تمام می شود. او پنج دلار به دوستانش بدهکار بود، با بقیه ای پول می توانست به اندازه ای کافی غذا بخورد تا قوایش را حفظ کند. گرسنگی او را تا جایی ناتوان می کرد که نمی توانست به جستجوی پر حرارتش برای یافتن «اولین» ادامه دهد. هیچ امیدی وجود نداشت که غریبه ای شتابزده ناگهان پولی برای او بیاندازد. هنوز برای او آرامش کمی در این امید وجود داشت که پس از این همه مدت بتواند قدرتی ماوراء طبیعی را در خود پدید آورد که به او تصویری ذهنی از جایی که می توان «اولین» را پیدا کرد، بدهد.
The second day of the Thirty third week of the book 1100 words you need to know : MAKING PLANS
Robert had arrived in New York a week earlier. He had begun by asking discreet questions of Evelyn’s former landlord. There was no need to foment opposition at the very beginning. The landlord was recondite,* and all Robert had been able to glean from the cryptic* replies was that Evelyn had moved to a residence that catered to single women. Robert was in a hapless* situation; in this immense city his quarry could be hiding in one of dozens of such places. This would obviate* the possibility of his dashing from one place to another in an impetuous* manner. His search, while it had to be concluded with celerity,* could not be carried out in such slovenly fashion. He required a succinct* and meticulous* plan.
روز دوم از هفته سی و سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : نقشه کشیدن
«رابرت» یک هفته پیش وارد نیویورک شده بود۔ او با پرسیدن پرسش هایی محتاطانه از صاحبخانه قبلی «اولین» کارش را شروع کرده بود۔ نیازی نبود که از همان ابتدا مخالفتش را برانگیزد۔ صاحبخانه مرموز بود و تمام آنچه که «رابرت» توانست از پاسخ های مرموزش بدست آورد این بود که «اولین» به اقامتگاهی نقل مکان کرده است که برای زنان مجرد امکانات فراهم می آورد۔ «رابرت» درموقعیت یأس آوری قرار داشت؛ در این شهر بزرگ شکار او می توانست در یکی از آن ده ها محل پنهان شده باشد: این امر، امكان هجوم بردن از مکانی به مکان دیگر با حالتی شتابزده را مرتفع می کرد۔ گرچه جستجوی او باید با سرعت تمام می شد اما این جستجو نمی توانست به چنین شیوه ای نامنظم انجام شود۔ او به نقشه ای مختصر و دقیق نیاز داشت۔
The third day of the Thirty third week of the book 1100 words you need to know: A NEWSPAPER AD
On the premise* that Evelyn knew she was being sought, Robert’s first step was to abjure fruitless* searching and place an ad in the leading morning newspaper. He would importune* in a most careful way for her return. The ad read, “Evelyn. Come out of hiding. I do not reproach you for your actions. I expect no penitent confession. There is nothing ambiguous* about my offer. Please contact. Robert.” He added a box number for a reply. When Robert went to the paper the next morning, he felt sanguine* about the chances of locating her. His evanescent concerns disappeared; there was a letter for him, and with tremulous* fingers he tore it open. It contained one sentence, and it was tantamount to a challenge; “If you really care about me, you will find me by midnight, Friday, Evelyn.”
روز سوم از هفته سی و سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : یک آگهی در روزنامه
بااین فرض که «اولین» می دانست در جستجوی او هستند، اولین اقدام «رابرت» این بود که از جستجوی بی نتیجه صرف نظر کند و در روزنامه ی اصلی صبح یک آگهی بدهد۔ «رابرت» با محتاط ترین روش، مصرانه از «اولین» می خواهد که برگردد. آگهی چنين بود “اولین، از اختفا بيرون بیا. من تو را به خاطر اعمالت سرزنش نمی کنم۔ از تو انتظار اعتراف توبه کارانه ندارم۔ چیز مبهمی درباره ی پیشنهاد من وجود ندارد۔ لطفا تماس بگیر،رابرت.” او برای پاسخ، یک شماره صندوق پستی هم به ان اضافه کرد. وقتی «رابرت» روز بعد به سراغ روزنامه رفت، درباره ی احتمال پیدا کردن جای «اولین» امیدوار بود۔ نگرانی های زودگذر او از بین رفت؛ نامه ای برای او آمده بود و او با انگشت های لرزان آن را پاره و باز کرد۔ نامه حاوی یک جمله و در حکم یک مبارزه طلبی بود اگر واقعا به من اهمیت می دهی، مرا تا نیمه شب جمعه پیدا خواهی کرد، اولین۔’
The fourth day of the Thirty third week of the book 1100 words you need to know : AT THE BALLET
Evelyn was an anomaly*: she had a propensity for folk music and rock and roll dancing, and, at the same time, she was an avid* fan of classical ballet. At one time she had been a fledgling* ballet dancer. Robert headed for a theater where a venerable* ballet company was performing. He knew he had to be wary so that Evelyn might not see him first. It was Tuesday evening; two days gone with so little to show. Only three more remaining before the deadline set by Evelyn. He tried hard to allay the sudden fear that came over him that he might not locate her. Nothing would deter him from succeeding! And so, although he was far from a connoisseur of the dance, he was standing among the throng* in the lobby, hoping it would be a propitious* evening for him.
روز چهارم از هفته سی و سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست : در رقص باله
«اولین» یک نابهنجاری بود. او به موسیقی محلی و رقص بزن بکوب تمایل داشت و در عين حال، طرفدار مشتاق رقص باله ی کلاسیک بود. او زمانی رقاص باله ای تازه کار بود۔ «رابرت» رهسپار تماشاخانه ای شد که شرکت باله ای معتبر در آن اجرا داشت۔ او می دانست باید زیرک باشد تا ابتدا «اولین» او را نبیند۔ سه شنبه عصر بود۔ دو روز بدون هیچ نشانه ای گدشته و فقط سه روز تا مهلت تعیین شده توسط «اولین» باقی مانده بود۔ او به سختی تلاش کرد تا ترسی ناگهانی که او را فراگرفته بود، مبنی بر ابن اينکه شايد نتواند مکان او را پيدا کند را کم کند. هیچ چیز او را از موفقیت باز نمی داشت و بنابراین، اگرچه او کارشناس رقص نبود اما میان جمعیت در تالار ورودی ایستاده بود و امید داشت که بعدازظهری خجسته برای او باشد۔
در اینجا به پایان آموزش هفته سی و سوم کتاب 1100 واژه که باید دانست از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با نحوه ارائه این درس را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر مخاطبان این مقاله علاقه مندیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی علی الخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از این طریق به اشتراک بگذارید.
درس بعدی : هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست