هدف از آموزش هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست، یادگیری تعاریف، معانی و کاربرد لغات (Site-vigil-cumbersome-interrogate-divulge-to take a leaf out of someone’s book) در روز اول (Fluctuate-unmitigated-commodious-antiquated-disheveled-brass tacks) در روز دوم (Tenacious-façade-asinine-grimace-calumny-hook, line, and sinker) در روز سوم (Pittance-au courant-fastidious-noisome-unkempt-lily-livered) در روز چهارم می باشد. شیوه آموزشی ما در این مجموعه بدین صورت است که ابتدا شما با مشاهده چهار متن مجزا که هر یک به صورت اختصاصی شامل کلمات یک روز از هفته آموزشی می باشند با کاربرد این کلمات در جمله آشنا می شوید و سپس با کلیک بروی هر یک از کلمات ، توضیحات تکمیلی در ارتباط با یادگیری آن لغت را فرا می گیرید.
The first day of the thirty fourth week of the book 1100 words you need to know : ANOTHER PLAN
Robert was far from tranquil* as he waited in the lobby for almost an hour after the performance had begun. Disgruntled,* he quit the site of his vigil. He had to face the fact that he was making no tangible* progress. Tomorrow he would telephone several women’s residences. It was a cumbersome way of going about the hunt, but it was all that he could think of at the moment. He would interrogate the desk clerks, and perhaps he might uncover a pertinent* clue to Evelyn’s whereabouts. If he could only get someone to divulge her hiding place! Perhaps tomorrow would culminate* in success.
روز اول از هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست : نقشه ای دیگر
«رابرت» که تقریباً یک ساعت پس از شروع اجرا در سالن منتظر ماند،آرامش نداشت. او اندوهگین محل شب زنده داری اش را ترک کرد۔ او مجبور بود این حقیقت که هیچ پیشرفت محسوسی نداشته است را بپذیرد۔ فردا به چندین اقامتگاه بانوان تلفن می زد۔ این کار روش پرزحمت و دشواری برای رفتن در پی شکار بود اما درآن لحظه فقط همین به ذهنش می رسید۔ او متصدی های پیشخوان را سین جین می کرد تا شاید بتواند سرنخ مناسبی از محل «اولین» پیدا کند۔ ای کاش می توانست کسی را پیدا کند که محل اختفای «اولین» را افشا کند! شاید فردا منجر به موفقیت شود.
The second day of the thirty fourth week of the book 1100 words you need to know : A HOPE DASHED
The next day, Wednesday, saw Robert become more frustrated.* He would fluctuate between high hopes of finding Evelyn and unmitigated despair when he was almost ready to desist* in his search. The phone calls had elicited* almost nothing. Robert had rushed to one women’s residence when the clerk described a girl who might just be Evelyn. The desk clerk phoned to her room on the pretext* that she had a special delivery letter. Robert waited in the commodious lobby, replete* with large, antiquated pieces of furniture. He watched from a discreet* distance as she came down the stairs. One look at her wan* face, slovenly* dress, and disheveled hair was enough to inform Robert that he needed no further scrutiny.* This could not be his impeccable* Evelyn.
روز دوم از هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست : امیدی که بر باد رفت
روز بعد یعنی چهارشنبه شاهد یأس بیشتر «رابرت» بود۔ او میان امیدهای زیاد برای يافتن «اولین» و یاس مطلق به هنگام آمادگی برای دست کشیدن از جستجویش مردد بود۔ از تماس های تلفنی تقریبا هیچ چیز حاصل نشده بود وقتی کارمند اقامتگاهی، دختری را توصیف کرد که ممکن بود «اولین» باشد، «رابرت» با عجله به آنجا رفت. متصدی پیشخوان به این بهانه که او نامه ای سفارشی دارد به اقامتگاهش تلفن کرد۔ «رابرت» در راهرو بزرگی که پر از مبلمان های بزرگ و کهنه بود منتظر ایستاد و همانطور که «اولین» از پله ها پایین می آمد او را با فاصله و با احتیاط نگاه کرد. «رابرت» با یک نگاه به چهره ی رنگ پریده، لباس نامرتب و موهای ژولیده ی او فهمید که نیازی به بررسی بیشتر نیست۔ اين خانم نمی توانست «اولین» بی عیب ونقص او باشد.
The third day of the thirty fourth week of the book 1100 words you need to know: TO THE POLICE
Thursday was his next-to-last day. He had been tenacious in following up every lead. Now he was behind the eight ball.* He could hardly galvanize* himself to do anything else. The façade of hope he had worn for almost a week was crumbling; there was nothing left to be sanguine* about. In desperation he turned to the police and placed his problem within their jurisdiction.* They asked many questions, and they requested that he not expurgate anything. Some of the questions seemed asinine. When they inquired about his relationship to the missing girl, he replied, with a grimace, “Fiancee.” When they suggested she might be hiding in that part of the city where the “punk” coterie* congregated, he was incredulous* and accused the police of calumny against her good name and reputation.
روز سوم از هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست : مراجعه به پلیس
پنج شنبه روز ماقبل آخر بود. او در دنبال کردن هرگونه سرنخ مصمم بود۔ حالا او از هر جهت گرفتار بود۔ بندرت می توانست برای انجام هرکار دیگری خود را به تحرک وادارد. ظاهری از امید که تقریباً یک هفته بر چهره داشت، در حال نابودی بود؛ چیزی باقی نمانده بود که به آن امیدوار باشد۔ او با ناامیدی به پلیس روی آورد و مشکلش را در حیطه ی اختیارات آنها گذاشت۔ آنها سؤالات زیادی پرسیدند و از او خواستند هیچ چیزی رااز قلم نیاندازد۔ برخی از پرسش ها احمقانه به نظر می رسید۔ وقتی آنها درباره ی رابطه اش با دختر گمشده پرسیدند، با اخم وتخم پاسخ داد که نامزدش است۔ وقتی پلیس گفت که ممکن است او در بخشی از شهر پنهان شده باشد که محل گردهمایی افراد “پانک یا ولگرد” است، «رابرت» باورش نمی شد و پلیس را متهم کرد که به آبرو و اعتبار نامزدش افترا زده اند۔
The fourth day of the thirty fourth week of the book 1100 words you need to know : EVELYN DISCOVERED
Failure was imminent,* and Robert was bereft* of hope. It was now Friday. Despite his abstemious* and parsimonious* way of living, his money had been reduced to a mere pittance. A perverse* impulse brought him to the section where young people in strange clothing and with uncouth* manners made him recoil* in unmitigated* disgust. He had never been au courant with the “hippies” and “punks.” He was always fastidious about proper dress and behavior. A moment later he saw her! Evelyn! She was sitting at a table in a coffee shop, surrounded by a coterie* of the most noisome individuals he had ever seen. Evelyn was not incongruous,* for she herself was unkempt. So this was her new habitat*! At that instant Robert knew as an incontrovertible* fact that he had lost her. With a grimace,* he turned and walked, a doleful* and melancholy figure, toward the bus depot and home.
روز چهارم از هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست : اولين پیدا شد
شکست قریب الوقوع بودو «رابرت» امیدی نداشت. اکنون روز جمعه بود۔ علیرغم روش زندگی مرتاضانه و خساست بار،شندرغاز پول برایش باقی مانده بود۔ وسوسه ای سرسختانه او را به بخش اشنایی از شهر آورد چون همیشه درباره ی لباس و رفتار مناسب وسواسی بودش هرگز با مدها و موسیقی این محله هماهنگ نبود۔ لحظه ای بعد او را دید! «اولین»! او سر میزی در کافی شاپ نشسته بود وجمعی از نفرت انگیزترین افرادی که «رابرت» تا بدان زمان دیده بود، او را احاطه کرده بودند۔ «اولین» بی تناسب نبود چون خود او هم ژولیده و نامرتب بود۔ خوب پس اینجا زیستگاه جدید او بود! در آن لحظه «رابرت» به عنوان حقیقتی مسلم پی برد که «اولین» را از دست داده است۔ او با اخم وتخم و افسردگی و اندوهگین برگشت و شروع به قدم زدن به طرف ایستگاه اتوبوس کرد تا به خانه برگردد۔
در اینجا به پایان آموزش هفته سی و چهارم کتاب 1100 واژه که باید دانست از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با نحوه ارائه این درس را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر مخاطبان این مقاله علاقه مندیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی علی الخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از این طریق به اشتراک بگذارید.
درس بعدی : هفته سی و پنجم کتاب 1100 واژه که باید دانست