هدف از آموزش هفته چهل و ششم کتاب 1100 واژه که باید دانست، یادگیری تعاریف، معانی و کاربرد لغات (Ascertain-dormant-burgeoned-potentate-disseminate-straight from the shoulder) در روز اول (Derived-prerogative-nepotism-dearth-internecine-to rub a person the wrong way) در روز دوم (Tyro-sophistry-factitious-encomium-obloquy-to draw in one’s horns) در روز سوم (Hyperbole-munificent-prevarication-charisma-genocide-to throw cold water) در روز چهارم می باشد. شیوه آموزشی ما در این مجموعه بدین صورت است که ابتدا شما با مشاهده چهار متن مجزا که هر یک به صورت اختصاصی شامل کلمات یک روز از هفته آموزشی می باشند با کاربرد این کلمات در جمله آشنا می شوید و سپس با کلیک بروی هر یک از کلمات ، توضیحات تکمیلی در ارتباط با یادگیری آن لغت را فرا می گیرید.
The first day of the Forty sixth week of the book 1100 words you need to know : A MIGHTY EMPIRE
One of the anomalies* of our approach to history is the propensity* to study the venerable* empires of Europe, but we do not feel it incumbent* upon us to ascertain anything about the civilizations in our own hemisphere. We deprecate* the history of this part of the world as though progress lay dormant and that other peoples were irrelevant* until the settlers of North America arrived at Plymouth Rock. In South America, from 2000 B.C. until their empire reached its acme* at the beginning of the 16th century, lived the Incas. The site* of the capital city of the Inca empire, Cusco, lay at a height of 11,000 feet. This civilization is reputed* to have burgeoned until it covered more than 2,500 miles of the western part of the continent. Its population fluctuated* between 4 and 7 million. This empire had a highly efficacious* political and social system. Its potentate ruled with absolute power. As the empire conquered new lands, it would disseminate its language, religion, and social customs.
روز اول از هفته چهل و ششم کتاب 1100 واژه که باید دانست : یک امپراطوری مقتدر
یکی از ناهنجاری های رویکرد ما به تاریخ، تمایل ما به مطالعه ی امپراطوری های قابل احترام اروپاست. اما بر خود لازم نمی دانیم به چیزی درباره ی تمدن های نیمکره ی خود پی ببریم. آمریکایی ها اغلب تاریخ این بخش از جهان را تقبیح می کنند چنان که گویی پیشرفت در اینجا مسکوت مانده و ملل دیگر تا زمان ورود مهاجران امریکایی شمالی به «پلیماوس راک» به ما ربطی نداشتند۔ در آمریکای جنوبی، از سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد تا زمان رسیدن این امپراطوری به اوج خود در آغاز قرن شانزده، «اینکاها» زندگی می کردند۔ مکان پایتخت امپراطوری «اینکا» یعنی «کاسکو» در ارتفاع ۱۱۰۰۰ پایی قرار داشت۔ گفته می شود که این تمدن شکوفا شد و بیش از ۲۵۰۰ مایل از بخش غربی قاره را فرا گرفت۔ جمعيت انها بين چهار تا هفت میلیون نفر در نوسان بود۔ این امپراطوری، نظام سیاسی و اجتماعی بسیار سودمندی داشت حاکم آن با قدرت کامل فرمانروایی می کرد۔ هنگامی که امپراطوری بر سرزمین های جدیدی استیلا یافت، زبان، مذهب و آداب اجتماعی اش را منتشر کرد.
The second day of the Forty sixth week of the book 1100 words you need to know : A BATTLE FOR POWER
The Inca emperor derived his prodigious* power and authority from the gods. The paramount* god was the sun god. It was from him the ruler passed on his prerogative to rule to his most astute* son. This nepotism had worked with great efficacy* for centuries. The land holdings were immense;* there were rich farmlands and llamas and alpacas for wool. Precious metals were plentiful: silver, copper, bronze, and the most sacred of all, gold. This metal resembled the sun god whom they extolled.* There was no dearth of idols and ornaments hammered from this gleaming metal. There was always more gold coming from the mines to replenish* the supply. At the acme* of his power, the Inca ruler died without naming the requisite* successor. In 1528 two sons began an internecine struggle for control. For the next 4 years the empire sank into the lassitude* caused by civil war.
روز دوم از هفته چهل و ششم کتاب 1100 واژه که باید دانست : نبردی برای قدرت
امیراطور «اینکا» قدرت و اقتدار عظیمش را از خدایان بدست می آورد۔ خدای برتر. خدای خورشید بود۔ از طریق او بود که پادشاه، حق قانونی اش برای حکمرانی را به زیرک ترین پسرش می داد۔ این پارتی بازی قرن ها عملی شده بود دارایی های سرزمین بی اندازه زیاد بودند؛ زمین های زراعی حاصلخیز و پرمحصول و لاماها (شترها) و پشم «آلپاکا» نیز وجود داشت فلزات گرانبها فراوان بود: نقره مس برنز و مقدس ترین انها یعنی طلا. این فلز شبیه خدای خورشید بود که آن را می پرستیدند. بخاطر این فلز براق چکش خورده، کمبود بت و تزئینات وجود نداشت. همیشه طلای بیشتری از معادن می آمد تا ذخایر را دوباره پر کند؛ حاکم «اینکا» در اوج قدرتش بدون اینکه جانشین ضروری خود را تعیین کند از دنیا رفت۔ در سال ۱۵۲۸ دو پسر مبارزه ای خانمان برانداز را برای کنترل كشور آغاز کردند۔ در چهار سال بعد، امپراطوری در رخوت حاصل از جنگ داخلی فرو رفت.
The third day of the Forty sixth week of the book 1100 words you need to know: A PERFIDIOUS* CONQUEROR
The feuding between the rival sons reached its pinnacle* in 1532; at that moment Francisco Pizarro came onto the scene. A native of Spain, he was sojourning* in Panama when he heard of the riches to be found in that far off land. Overwhelmed with cupidity,* but still a tyro when it came to wresting* power and wealth from hapless* people, he joined with an inveterate* adventurer. They gathered a small band of mercenaries.* The first two attempts failed, and Pizarro returned to Spain to request authority and money in order to conquer the West Coast of South America. Whether by sophistry or cajolery,* he was given the requisite* aid. With a force of 180 men, the dregs* of society, he invaded Inca territory. He reached the city where the current ruler, Atahualpa, was holding court. The Incas welcomed Pizarro who, in a factitious display of friendship, heaped encomiums upon Atahualpa. Unknown to the Incas, Pizarro had brought guns that were still beyond the technology* of these people. The obloquy of his next act, ambushing the Incas and taking Atahualpa prisoner, will live in the history books that are replete* with tales of conquest.
روز سوم از هفته چهل و ششم کتاب 1100 واژه که باید دانست : فاتح خائن
در سال ۱۵۳۲ نزاع میان پسران رقیب به اوج خود رسید، در ان زمان، «فرانسیسکو پیزارو» به صحنه آمد. او که بومی اسپانیا بودش در «پاناما» اقامت موقتی داشت و درباره ی ثروت ««اینکاها»» باخبر شد. حرب لاندوزی بر او غلبه کرده بود اما وقتی نوبت به این رسید که قدرت و ثروت را از مردم بیچاره بگیرد، هنوز بی تجربه بود و بنابراین به ماجراجویی کهنه کار ملحق شد. آنها گروه کوچکی از مزدوران را دور هم جمع کردند۔ دو تلاش اول شکست خورد و «پیزارو» به اسپانیا بازگشت تا برای غلبه بر سواحل غربی امریکای جنوبی قدرت و پول درخواست کند۔ چه با سفسطه چه با حقه بازی، کمک لازم به او داده شد۔ او با نیروی ۱۸۰ مرد، که از اراذل جامعه بودند، به خاک «اینکا» تجاوز کردند۔ او به شهری رسید که حکمران فعلی یعنی «آتاهوآلپا» در آنجا حکومت می کرد۔ «اینکاها» ان«پیزارو» که دوستی ساختگی مناسبی از خود نشان می داد و به ستايش «آتاهوآلیا» می پرداخت استقبال کردند۔ «پیزارو» که برای «اینکاها» ناشناخته بود, اسلحه هایی با خود آورده بود که هنوز فراتر از فناوری این مردم بود۔ رسوایی عمل بعدی او یعنی نشستن در کمین «اینکاها» و زندانی کردن «اآتاهوآلیا» در کتاب های تاریخی که سرشار از داستان های فتوحات است باقی خواهد ماند۔
The fourth day of the Forty sixth week of the book 1100 words you need to know : THE END OF AN EMPIRE
The Machiavellian* Pizarro held the captured Atahualpa for ransom. He was adamant* about receiving a room filled with gold to the height of a man’s shoulder. This was taken as a hyperbole at first, but Pizarro knew the gullible* Incas would be munificent when it came to rescuing their sacred ruler. They did not procrastinate,* and a frenetic* collection of gold took place. Pizarro, to whom prevarication was natural in dealing with the Incas, had no qualms* about executing their ruler as soon as he had the gold. The Inca empire was moribund,* but the charisma that surrounded Atahualpa was such that, after his death, the Incas fought on tenaciously* in his name for several years. Eventually, superior weapons quelled* all opposition. A policy of genocide was adopted by the Spanish conquerors, and almost two million of these proud people died in the carnage* that followed. The saga* of an ancient civilization thus came to an end.
روز چهارم از هفته چهل و ششم کتاب 1100 واژه که باید دانست : پایان یک امپراطوری
«پیزاروی» حقه باز «آتاهوآلپای» دستگیرشده را برای گرفتن باج نگه داشت۔ او نسبت به گرفتن اتاقی پر از طلا به ارتفاع شانه های یک مرد انعطاف ناپذیر بود. ابتدا آن را اغراق تلقی کردند اما «پیزارو» می دانست «اینکاهای» احمق در مورد نجات رئیس مقدس شان سخاوتمند هستند. آنها تعلل نکردند و جمع اوری جنون امیز طلا صورت گرفت۔ «پیزارو» که در برخورد با «اینکاها» دو پهلو گویی برایش طبیعی بود، درباره ی اعدام حاکم انها به محض گرفتن طلا عذاب وجدان نداشت۔ امپراطوری «اینکا» رو به زوال بود، اما هیبت «آتاهوآلپای» چنان بود که پس از مرگش نیز «اینکاها» چندین سال به نام او سرسختانه مبارزه کردند. سرانجام سلاح های برتر همه ی اعتراضات را سرکوب کرد. فاتحان اسپانیایی سیاست نسل کشی را در پیش گرفتند و تقریبا دو میلیون نفر از «اینکاها» سرافراز در قتل عامی که پدید آمد کشته شدند۔ از این طریق افسانه ی تمدنی کهن به پایان رسید۔
در اینجا به پایان آموزش هفته چهل و ششم کتاب 1100 واژه که باید دانست از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با نحوه ارائه این درس را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر مخاطبان این مقاله علاقه مندیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی علی الخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از این طریق به اشتراک بگذارید.
درس بعدی : هفته فوق العاده الف کتاب 1100 واژه که باید دانست