معانی و تعاریف لغت Incriminate به فارسی، به همراه تلفظ آنلاین، کاربردها و نقش ها، مترادف ها و متضادها، تاریخچه و ریشه شناسی، اولین مورد استفاده و توضیحات گرامری آن به صورت تخصصی در قالب مثال های متنوع در این مقاله از سایت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.

/Incriminate : /Alternative text

معنی Incriminate :

متن جایگزین

 : Definition of Incriminate

Alternative text

تعریف Incriminate :

متن جایگزین

 : uses and roles of the Incriminate

Alternative text

نقش ها و کاربردها Incriminate :

متن جایگزین

مترادف Synonyms for Incriminate :

Alternative text

متضاد Antonyms for Incriminate :

Alternative text

First Known Use of Incriminate : Alternative text

اولین استفاده شناخته شده از Incriminate : متن جایگزین

 : History and Etymology for Incriminate

Alternative text

تاریخچه و ریشه شناسی Incriminate :

متن جایگزین

 : Examples of Incriminate in a sentence

1. “To incriminate oneself”: This means to say or do something that makes oneself appear guilty of a crime or wrongdoing. Example: “The suspect incriminated himself by confessing to the crime.”

2. “To incriminate someone else”: This means to provide evidence or information that suggests someone else is guilty of a crime or wrongdoing. Example: “The witness’s testimony incriminated the defendant.”

3. “To be incriminating”: This means to be evidence or information that suggests guilt or wrongdoing. Example: “The DNA evidence found at the crime scene was highly incriminating.”

4. “To avoid incrimination”: This means to take steps to prevent oneself from appearing guilty of a crime or wrongdoing. Example: “The lawyer advised his client to remain silent to avoid incrimination.”

5. “To face incrimination”: This means to be in a situation where one is at risk of being accused or found guilty of a crime or wrongdoing. Example: “The politician faced incrimination after evidence of corruption was uncovered.”

نمونه هایی از Incriminate در یک جمله :

1. «خود را مجرم جلوه دادن»: به معنای گفتن یا انجام کاری است که خود را مجرم جلوه می دهد. مثال: «مظنون با اعتراف به جرم خود را مجرم شناخته است».

2. «معرفی کردن شخص دیگری»: این به معنای ارائه شواهد یا اطلاعاتی است که نشان می‌دهد شخص دیگری مرتکب جرم یا اشتباهی شده است. مثال: «اظهار شاهد متهم را متهم کرد».

3. «مجرم بودن»: به معنای مدرک یا اطلاعاتی باشد که حاکی از گناه یا اشتباه باشد. مثال: “شواهد DNA یافت شده در صحنه جرم بسیار مجرمانه بود.”

4. «پرهیز از جرم»: یعنی اقداماتی برای جلوگیری از مجرم جلوه دادن خود به جرم یا تخلف. مثال: «وکیل به موکل خود توصیه کرد برای جلوگیری از اتهام، سکوت کند».

5. «مواجهه با جرم»: به معنای قرار گرفتن در موقعیتی است که در معرض خطر متهم شدن یا مجرم شناخته شدن به جرم یا خلاف واقع شود. مثال: “سیاستمدار پس از کشف شواهدی از فساد با اتهام مواجه شد.”

مشارکت در بهبود این آموزش :

به پایان آموزش لغت Incriminate به عنوان یکی از 125 لغت کاربردی کتاب 504 واژه ضروری از بخش آموزش زبان انگلیسی از صفر تا صد سایت رسیدیم. چنانچه استاد دانشگاه، مدرس آموزشگاه، معلم مدرسه، دانشجو و یا دانش پژوه رشته های مرتبط با زبان های خارجه علی الخصوص زبان انگلیسی هستید و در زمینه یادگیری لغات و آموزش کتاب 504 واژه، دارای دانش و تجربه خاصی می باشید. از شما مخاطب گرامی درخواست می شود لطفا دانش و تجربیات خودتان را در ارتباط با سایر تعاریف، معانی، نقش ها، کاربردها، مترادف ها، متضادها، جملات نمونه، تاریخچه، ریشه شناسی و … این لغت از طریق بخش نظرات در پایین همین صفحه با من و سایر بازدیدکنندگان این مقاله در میان بگذارید. همچنین ما با آغوش باز از گوشزد اشتباهات علمی یا نگارشی موجود در این آموزش از طرف شما کاربران گرامی استقبال خواهیم کرد و قدردان همراهی شما عزیزان خواهیم بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *