معانی و تعاریف لغت Quandary به فارسی، به همراه تلفظ آنلاین، کاربردها و نقش ها، مترادف ها و متضادها، تاریخچه و ریشه شناسی، اولین مورد استفاده و توضیحات گرامری آن به صورت تخصصی در قالب مثال های متنوع در این مقاله از سایت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
/Quandary : /Alternative text
معنی Quandary :
متن جایگزین
: Definition of Quandary
Alternative text
تعریف Quandary :
متن جایگزین
: uses and roles of the Quandary
Alternative text
نقش ها و کاربردها Quandary :
متن جایگزین
مترادف Synonyms for Quandary :
Alternative text
متضاد Antonyms for Quandary :
Alternative text
First Known Use of Quandary : Alternative text
اولین استفاده شناخته شده از Quandary : متن جایگزین
: History and Etymology for Quandary
Alternative text
تاریخچه و ریشه شناسی Quandary :
متن جایگزین
: Examples of Quandary in a sentence
1. Moral quandary: a situation where one is faced with a difficult moral decision or dilemma.
Example: The doctor was in a moral quandary when he had to decide whether to save the mother or the child.
2. Financial quandary: a situation where one is faced with financial difficulties or challenges.
Example: The company was in a financial quandary when it had to decide whether to invest in new technology or cut costs.
3. Legal quandary: a situation where one is faced with a legal problem or dilemma.
Example: The lawyer was in a legal quandary when he had to decide whether to defend his client or reveal the truth.
4. Ethical quandary: a situation where one is faced with an ethical dilemma or conflict.
Example: The journalist was in an ethical quandary when he had to decide whether to publish the sensitive information or protect his source.
5. Personal quandary: a situation where one is faced with a personal problem or dilemma.
Example: She was in a personal quandary when she had to decide whether to pursue her career or take care of her family.
6. Political quandary: a situation where one is faced with a political problem or dilemma.
Example: The president was in a political quandary when he had to decide whether to sign the controversial bill or veto it.
نمونه هایی از Quandary در یک جمله :
1. دوگانگی اخلاقی: وضعیتی که در آن فرد با یک تصمیم یا دوراهی اخلاقی دشوار مواجه می شود.
مثال: دکتر زمانی که باید تصمیم می گرفت که مادر یا کودک را نجات دهد در یک دوگانگی اخلاقی قرار داشت.
2. معضل مالی: وضعیتی که در آن فرد با مشکلات یا چالش های مالی مواجه می شود.
مثال: شرکت زمانی که باید تصمیم میگرفت که روی فناوری جدید سرمایهگذاری کند یا هزینهها را کاهش دهد، در یک معضل مالی قرار داشت.
3. معضل حقوقی: وضعیتی که در آن فرد با مشکل یا دوراهی حقوقی مواجه می شود.
مثال: وکیل زمانی که باید تصمیم می گرفت که از موکل خود دفاع کند یا حقیقت را فاش کند، در یک بلاتکلیفی قانونی قرار داشت.
4. دوگانگی اخلاقی: وضعیتی که در آن فرد با یک دوراهی یا تعارض اخلاقی مواجه می شود.
مثال: روزنامهنگار وقتی باید تصمیم میگرفت که اطلاعات حساس را منتشر کند یا از منبع خود محافظت کند، در یک دوگانگی اخلاقی قرار داشت.
5. دوگانگی شخصی: موقعیتی که در آن فرد با مشکل یا دوراهی شخصی مواجه می شود.
مثال: زمانی که باید تصمیم میگرفت که شغلش را دنبال کند یا از خانوادهاش مراقبت کند، در یک سردرگمی شخصی قرار داشت.
6. دوگانگی سیاسی: وضعیتی که در آن فرد با مشکل یا دوراهی سیاسی مواجه می شود.
مثال: رئیس جمهور زمانی که باید تصمیم می گرفت که لایحه بحث برانگیز را امضا کند یا آن را وتو کند، در یک سردرگمی سیاسی قرار داشت.
مشارکت در بهبود این آموزش :
به پایان آموزش لغت Quandary به عنوان یکی از 125 لغت کاربردی کتاب 504 واژه ضروری از بخش آموزش زبان انگلیسی از صفر تا صد سایت رسیدیم. چنانچه استاد دانشگاه، مدرس آموزشگاه، معلم مدرسه، دانشجو و یا دانش پژوه رشته های مرتبط با زبان های خارجه علی الخصوص زبان انگلیسی هستید و در زمینه یادگیری لغات و آموزش کتاب 504 واژه، دارای دانش و تجربه خاصی می باشید. از شما مخاطب گرامی درخواست می شود لطفا دانش و تجربیات خودتان را در ارتباط با سایر تعاریف، معانی، نقش ها، کاربردها، مترادف ها، متضادها، جملات نمونه، تاریخچه، ریشه شناسی و … این لغت از طریق بخش نظرات در پایین همین صفحه با من و سایر بازدیدکنندگان این مقاله در میان بگذارید. همچنین ما با آغوش باز از گوشزد اشتباهات علمی یا نگارشی موجود در این آموزش از طرف شما کاربران گرامی استقبال خواهیم کرد و قدردان همراهی شما عزیزان خواهیم بود.