آیا تئوری ام علمی است؟
تا به این جا به ایرادات مطرح شده در باب مکانیک کوانتومی پرداختیم اما میدانیم که با وجود این ایرادات و ایرادات دیگر هنوز هم مکانیک کوانتوم به عنوان دانش رایج در فیزیک ، جریان دارد .و این طور به نظر می رسد که تا زمان به نتیجه نرسیدن یک تئوری فراگیر دیگر همچنان به پیشتازی خود ادامه دهد.
اما وقت آن رسیده که در پرتو مکانیک کوانتوم به موضوع اصلی بحث خودمان یعنی تئوری – ام بپردازیم .شاید اولین سوالاتی که در برخورد با این تئوری با آن مواجه می شوید از این دست باشند که ، آیا تئوری – ام واقعا یک نظریه علمی است ؟ آیا تئوری – ام مبتنی بر قانون های دانشیک است ؟ تئوری – ام مورد نقد و بررسی قرار می گیرد ؟ تئوری – ام ،تکرار پذیر است ؟ و …بسیاری سوالات از این دست دیگر شاید تا به این جا به این فکر کرده باشید که بخش دوم ما ، که به تمایز علم ازشبه علم می پرداخت ،وصله ای تقریبا نچسب به مطالب پیشین است اما در این قسمت می خواهیم به کمک همین موضوع به تشخیص درستی یا نادرستی تئوری – ام بپردازیم.
قبلا در تعریف علم گفتیم که ، هدف علم در حقیقت تسلط بر طبیعت و شناخت بیشتر آن و بوجود آوردن نظریه می باشد . به نقلی علم در پی تنظیم قوانین حاکم بر پدیده هاست .همچنین دریافتیم که اساس علم امروزی ،یافتن رابطه علی و معلولی و در نهایت به شکل ریاضی در آوردن آن ها است . بنابراین علم مشتمل بر دانستنی های قابل اثبات در هر جا و هر شرایطی می باشد .لذا نتیجه گرفتیم، علم را می توان جمع پذیر دانست .تا این جا می توان گفت که هیچ مشکلی یافت نمی شود ،زیرا با توجه به ویژگی جمع پذیری علم ،دوگانگی موج /ذره از اصول کوانتومی که پیش تر در بخش طرح بزرگ به آن اشاره شده قابل توجیه است.
پس به سراغ اصل دوم می رویم ،بر طبق اصل عدم قطعیت ،با دانستن حالت نخستینی یک سامانه ،طبیعت با فرآیندی که به طور بنیادی قطعیت ندارد ،حالت آینده را تعیین می کند . یا به تعبیردیگر ، با داشتن وضعیت یک سامانه در یک زمان معین ،قانون های طبیعت ،احتمالات آینده ها و گذشته های گوناگون را تعیین می کنند و نه قطعی بودن آن ها را.
با این تفاسیر آیا تئوری – ام ،علمی است؟ چرا که امکان تکرار داشتن یکی از راه های تمایز علم از شبه علم است .لذا از آن جا که احتمالات در تئوری کوانتومی ،بازتاب دهنده سرشت تصادفی بودن طبیعت است تا آن جا که فاینمن نشان داد که برای یک سامانه کلی ،احتمال هر مشاهده توسط تمامی تاریخ های که می توانسته اند به آن مشاهده منجر شوند ،شناخته شده .بنابراین آن چه دانش از یک تئوری می خواهد این است که آزمایش پذیر باشد چنان که با وجود سرشت احتمال گرایی پیش بینی های آن ها ،باز هم می توانیم تئوری کوانتومی را به نمایش بگذاریم.بنابراین تا این جا دو اصل از اصول کوانتوم مورد پذیرش قرار گرفت اما در مورد اصل سوم کمی بحث خواهیم داشت.
از آنجا که گذشته در تئوری نیوتنی به زنجیره ای از رویدادها تشبیه می شود اما در کوانتوم گذشته مشاهده نشده و مانند آینده ،نامعین بوده و تنها احتمالاتی وجود دارد .در میابیم مشاهده یک سامانه باید مسیر آن را تغییر دهد که این اصل سوم کوانتومی بود که ما توضیح دادیم .اما مشکل اصلی این جاست که در تمایز علم از شبه علم دیدیم که ادعاهای دانشیک ،امکان بررسی و نقد را دارند در عین حال که دانش نما ها این طور نیستند . برای مثال اگر ادعا کنیم داخل تخم مرغ ،قورباغه ای وجود دارد اما هر تلاشی برای دیدن تخم مرغ چه از راه شکستن و چه از راه اشعه Xانجام پذیرد قورباغه تغییر شکل می دهد .لذا نتیجه می گیریم بررسی و نقد در تئوری – ام با خدشه روبرو است که این از اعتبار تئوری می کاهد.
نکته دیگر در مورد امکان رد تئوری – ام به عنوان یک نظریه علمی ،آن جا است که در تشریح شبه علم داشتیم که ،به کمیت شواهد اقامه شده برای نظریه خود می پردازد و تلاش می کند بروی خلال ها و نقایصی که در تک تک شواهد وجود دارد ،سرپوش بگذارد .حال در میابیم که این تعریف چقدر شبیه تئوری – ام است .تا آن جا که تئوری – ام به صورت مجموعه ای از تئوری ها ،زمانی از یک تئوری خود بهره می برد که آن تئوری مناسب تر باشد ،لذا تئوری – ام امکان ابطال پذیری را از خود سلب می کند در عین حال که ابطال پذیری یکی از راه های اثبات ادعاهای دانشیک است.
نکته دیگر این است که ما در تعریف علم داریم که ، علم از آن چیزی که هست بحث می کند به تعبیر بهتر آن چه را که موجود است مورد بررسی قرار می دهد نه آن چه را که باید باشد . حال آیا در تئوری – ام هم این گونه است؟
در تئوری – ام به نظر می رسد که این موضوع درست باشد چرا که این تئوری کار خود را از زمان شروع انفجار بزرگ طرح ریزی می کند و به کیهان های متفاوت بسیار اشاره دارد که وجود دارند . اما نکته اصلی آن جاست که در این تئوری ،پا فرا تر گذاشته می شود و به قسمتی که می گوید آن چه را که ( باید باشد ) هم می پردازد به گونه ای که می گوید کیهان در آغاز باید ،بسیار کوچک باشد سپس در اثر تورم رشد کرده باشد .که این مسئله پیشوند علمی بودن تئوری را دست خوش نقد و بررسی بیشتر می کند.
نکته حائزاهمیت واساسی دیگری که با توجه به آن چه در بخش 2 در مورد آن بحث شد ، لازم است به آن توجه شود این است که، دریافتیم علم اکتسابی (فیزیک و…) یعنی علم قابل انتقال و آموزش ،با نگرش منطقی در طبیعت و پیدا کردن روابط علی و معلولی و متبلور کردن آن ها به دست می آید که خود بخش کوچکی از علم لدنی است که بر همه کائنات حاکم است و ما علم به وجود واقعی آن نداریم ،اما مشاهدات ما آن را تایید می کند .حال سوالی که پیش می آید این است که چطور می توانیم بر طبق تئوری – ام ،وجود قانون ها و پیدایش کیهان ها را خود به خودی در نظر گرفت در حالی که هنوز اطلاعاتی در مورد سرچشمه ،وجود علم لدنی در دسترس نیست ؟ یعنی می توان این طور گفت که تا زمان ارائه نشدن تئوری به صورت مشخص، این تئوری نمی تواند یک تئوری کارآمد ،قلمداد شود چرا که هنوز علم ،به سرچشمه وجود این قانون های مشخص که در تئوری –ام ،پیدایش کیهان به آن ها نسبت داده می شود پی نبرده است.
در ادامه این مقاله مطالعه نمایید :
محتویات مقاله آیا تئوری ام علمی است به صورت کامل مورد تایید نویسنده نیست و صرفا جهت احترام به نظرات منتقدان منتشر می گردد. لطفا جهت مطالعه مقاله بعدی بروی لینک زیر کلیک نمایید.