به آموزش درس دوم کتاب 504 واژه ضروری زبان انگلیسی خوش آمدید. در این درس ما تلاش داریم تا پیش از بیان تعاریف و معنای مختلف 12 لغت (Corpse, conceal, dismal, frigid, inhabit, numb, peril, recline, shriek, sinister, tempt, wager) به صورت مجزا، ابتدا در غالب یک متن جامع، آشنایی نسبی با کاربرد این کلمات در زبان انگلیسی به دست آوریم. لطفا فراموش نفرمایید که صرف مطالعه این متن به معنای یادگیری کامل لغات فوق نیست و نیاز هست لغات فوق به صورت تک به تک مورد تجزیه و تحلیل در جملات مختلف قرار بگیرند تا شما به کاربردها و معنای مختلف آنها تسلط پیدا نمایید.
Terror in the Cemetery
I like to bet on anything that is exciting, so when my friends tried to tempt me with an offer, I took it. The idea was for me to spend a frigid December night in a cemetery, all alone, in order to win twenty dollars. Little did I realize that they would use dirty tricks to try to frighten me to abandon the cemetery and, therefore, lose my wager.
My plan was to recline in front of a large grave, covered by a warm blanket, with a flashlight to help me cut through the dismal darkness. After midnight, I heard a wild shriek. I thought I saw the grave open and a corpse rise out of it! Although I was somewhat numb with fear, I tried to keep my senses. Using good judgment, I knew that no peril could come to me from that sinister figure. When I did not run in terror, my friends, who had decided to conceal themselves behind the nearby tombstones, came out and we all had a good laugh. Those spirits that may inhabit a cemetery must have had a good laugh, too
وحشت در گورستان
دوست دارم روی هر چیزی که هیجان انگیز باشد شرط بندی کنم۔ از اینرو زمانیکه دوستانم تلاش کردند مرا با پیشنهادی وسوسه کنند آنرا پذیرفتم۔ پیشنهاد این بود که یک شب بسیار سرد ماه دسامبر را تک و تنها در قبرستانی سپری کنم تا بیست دلار برنده شوم۔ خیلی کم متوجه بودم که آنها از حقه های کثیفی استفاده خواهند کرد که مرا بترسانند گورستان را ترک کنم و در نتیجه شرطم را ببازم۔
نقشه ام این بود که جلو قبر بزرگی زیر پتویی گرم و با چراغ قوه ای که تاریکی غم انگیز را پشت سر گذارم ۰ دراز بکشم۔ پس از نیمه شب جیغ وحشیانه ای را شنیدم۔ فکر کردم که دیدم قبر باز شد و جسدی از آن به بیرون آمد۔ گر چه تا حدی از ترس بی حس شده بودم اما سعی کردم حواسم را جمع کنم۔ با مراجعه به عقلم پی بردم که هیچ خطری نمی تواند از آن چهره ی پلید به سمت من بیاید۔ وقتیکه از ترس فرار نکردم دوستانم که تصمیم گرفته بودند خودشان را پشت سنگ قبرهای اطراف پنهان کنند بیرون آمدند و همگی کلی خندیدیم۔ لابد ارواحی هم که در ان گورستان سکونت داشتند حسابی خندیده اند۔
به پایان مقاله آموزش درس دوم کتاب 504 واژه ضروری از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با این مقاله را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر بازیدکنندگان این مقاله بسیار علاقه مند هستیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی بخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از طریق بخش نظرات در میان بگذارید.
درس بعدی : درس سوم کتاب 504 واژه ضروری زبان انگلیسی