هدف از آموزش هفته دهم کتاب 1100 واژه که باید دانست، یادگیری تعاریف، معانی و کاربرد لغات (Inclement-peruse-premonition-desist-recoil-to pay the piper) در روز اول (Pertinent-mastiff-obsess-doleful-wan-on the carpet) در روز دوم (Histrionics-elusive-frustrate-symptomatic-interject-to show one’s hand) در روز سوم (Inert-salient-imminent-squeamish-engrossed-to tilt at windmills) در روز چهارم می باشد. شیوه آموزشی ما در این مجموعه بدین صورت است که ابتدا شما با مشاهده چهار متن مجزا که هر یک به صورت اختصاصی شامل کلمات یک روز از هفته آموزشی می باشند با کاربرد این کلمات در جمله آشنا می شوید و سپس با کلیک بروی هر یک از کلمات ، توضیحات تکمیلی در ارتباط با یادگیری آن لغت را فرا می گیرید.
The first day of the Tenth week of the book 1100 words you need to know : JERRY HART’S SIXTH SENSE
An uneasy feeling had made Jerry Hart miserable all day long. It was difficult to explain, but the similar sensations in the past had been accurate—trouble was on the way. Just as some people can predict the onset of inclement weather because of an aching in their bones, so could Jerry detect incipient* disaster. He sat at his desk, trying to peruse a company report but his efforts were ineffectual.* The gnawing at his insides, the tinge* of uneasiness, the premonition of calamity that besieged* him would not desist. When the phone rang, he recoiled with fear—it was his wife and she was hysterical. Their son had been bitten by a mad dog!
روز اول از هفته دهم کتاب 1100 واژه که باید دانست : حس ششم جری هارت
حس ناخوشایندی تمام طول روز «جری هارت» را درمانده کرده بود۔ توضیح آن دشوار بود اما چنین احساسات مشابهی در گذشته، درست بود- مشکل در راه بود۔ درست همانگونه که برخی از افراد به خاطر درد استخوان های شان می توانند هوای نامساعد را پیش بینی کنند، «جری» هم می توانست فاجعه ای را که تازه شروع شده است، حس کند۔ او پشت میزش نشست و تلاش کرد گزارش شرکت را به دقت بخواند اما تلاش هایش بی فایده بود۔ اضطراب آزاردهنده از درون، کمی ۔ناآرامی و دلشوره ی بلایی که او را احاطه کرده بود، از او دست برنمی داشت۔ هنگامی که تلفن زنگ رد از ترس خود را پس کشید۔ همسرش بود که بسیار عصبی بود۔ یک سگ هار پسرشان را گاز گرفته بود.
The second day of the Tenth week of the book 1100 words you need to know : CRISIS!
As soon as Jerry Hart could get the pertinent facts from his wife, he dashed out of the office on his way home. He jostled* people in the hallway, implored* the elevator operator to hurry, and with flagrant* disregard for an elderly gentleman jumped into the cab he had hailed. The twenty-minute taxi ride seemed interminable* and all the while horrible thoughts occurred to Jerry. Visions of an ugly mastiff with foaming jaws obsessed him. A crowd of people had gathered in front of his house so that Jerry had to force his way through them. Little Bobby was on his bed, surrounded by a doctor, a policeman, Jerry’s doleful wife, his two daughters, and a half-dozen wan neighbors.
روز دوم از هفته دهم کتاب 1100 واژه که باید دانست : بحران!
به محض اینکه «جری هارت» اطلاعات مربوط را از همسرش گرفت، با سرعت از اداره رهسپار خانه شد۔ او در راهرو به مردم هل می داد و به متصدی آسانسور التماس کرد که عجله کند و با بی توجهی آشکار به درون تاکسی ای پرید که فردی سالمند آن را کرایه کرده بود۔ بیست دقیقه در داخل تاکسی بنظر پایان ناپذیر می آمد و تمام این مدت افکار ناگواری به ذهن «جری» خطور می کرد۔ تصور سگ نگهبان زشت با دهانی کف آلود ذهن او را مشغول کرده بود۔ گروهی از مردم جلو خانه اش جمع شده بودند بطوری که «جری» مجبور شد با زور به درون جمعیت راه پیدا کند۔ «بابی» کوچولو در تختخوابش بود و یک دکتري یک افسر پلیس، همسر ماتم زده ی «جری» دو دخترش و شش نفر از همسایه های رنگ پریده اطراف او را گرفته بودند۔
The third day of the Tenth week of the book 1100 words you need to know: A TIME FOR DECISION
The doctor explained the situation calmly, avoiding histrionics. First of all, they didn’t know whether the dog had rabies. Secondly, the elusive dog had frustrated all attempts to find him so far. Finally, the decision would have to be made whether Bobby was to undergo the painful vaccination administered daily for two weeks. Mrs. Hart said that a neighbor who had seen the dog claimed that it had been foaming at the mouth, barking, and growling constantly—all symptomatic of rabies. But the policeman interjected that there hadn’t been a case of a mad dog in the county in over twenty years; he repudiated* the neighbor ’s report, advocating* that they do nothing for at least another day. Mr. and Mrs. Hart sat down to think about their next step.
روز سوم از هفته دهم کتاب 1100 واژه که باید دانست : زمانی برای تصمیم گیری
دکتر به آرامی وضعیت را شرح داد و از ظاهرسازی پرهیز کرد۔ پیش از هر چیز، آنها نمی دانستند که آیا سگ بیماری هاری داشته است یا نه، دوم آنکه تمام تلاش ها برای یافتن سگ کربزیا با شکست مواجه شد سرانجام باید تصمیمی گرفته می شد که آیا «بابی» باید واکسیناسیون دردناک را که هر روز به مدت دو هفته زده می شد تحمل کند۔ خانم «هارت» گفت یکی از همسایگانی که سگ را دیده است ادعا کرده که از دهان سگ کف می آمده است، پارس می کرده است و خرخرهای مداوم داشته است که همگی انشانگر بیماری هاری می باشند. اما افسر پلیس اضافه کرد که در طول بیست سال گذشته حتی یک مورد سگ هار در کشور وجود نداشته است؛ و گزارش همسایه را نپذیرفت و توصیه کرد که آنها حداقل تا یک روز دیگر هیچ کاری انجام ندهند آقا و خانم «هارت» در مورد اقدام بعدی به فکر فرو رفتند.
The fourth day of the Tenth week of the book 1100 words you need to know : THE PERTINENT* FACTS ABOUT RABIES
“Give me some of the rudimentary* information about the disease, Doc,” said Jerry, glancing toward the inert figure of his son. “Well, as you know, the malady* used to be called ‘hydrophobia’ (fear of water) because one of the symptoms is an inability to swallow liquids. Actually, it is caused by a live virus from the saliva of an infected animal. If saliva gets into a bite wound, the victim may get rabies. The virus travels along the nerves to the spine and brain. Once the salient characteristics appear (ten days to six months) then death is imminent.” “What are the symptoms?” asked Mrs. Hart. “Pain and numbness, difficulty in swallowing, headaches and nervousness. Also, muscle spasms and convulsions.” The squeamish neighbors who were engrossed in the doctor ’s remarks gasped. “I think we should go ahead with the injections,” the distraught* Mrs. Hart said. “I’ve heard enough.”
روز چهارم از هفته دهم کتاب 1100 واژه که باید دانست : اطلاعات مربوط به بیماری هاری
«جری» در حالیکه به پیکر بی حرکت پسرش نگاه می کرد گفت افای دکتر بعضی از اطلاعات اولیه در مورد بیماری را به من بده. خوب همانگونه که می دانید اپن بیماری قبلا آب هراسی (نرس از آب) نامیده می شد. چون یکی از نشانه سایش نا توانایی در قورت دادن آب است، در واقع مسبب ان ویروسی زنده از بزاق یک حیوان آلوده است اگر بزاتی وارد زخم گازگرفتگی شود، امکان دارد قربانی دچار بیماری هاری شود. ویروس به سلول های عصبی تا ستون فقرات و مغز می رود, زمانی که نشانه های بارز (ده روز نا شش ماه) ظاهر شوند مرگ قریب الوقوع است۔ خانم «هارت» پرسید “علائم آن چیست؟” “درد و بی حسی؛ اشکال در بلع، سردرد و حالت ناارامی. نیز گرفتگی عضله و تشنج۔ همسایگان دل نازک و احساساتی که غرق در حرفهای دکتر بودند به نفس نفس افتادند. خانم «هارت» پریشان و آشفته گفت “من فکر می کنم بایستی تزریقات را شروع کنیم من به اندازه ی کافی شنیده ام۔”
در اینجا به پایان آموزش هفته دهم کتاب 1100 واژه که باید دانست از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با نحوه ارائه این درس را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر مخاطبان این مقاله علاقه مندیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی علی الخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از این طریق به اشتراک بگذارید.
درس بعدی : هفته یازدهم کتاب 1100 واژه که باید دانست