پرسش های باز و بسته در فلسفه :
فلسفه به طور معمول براساس نوع مسائلی که به آن ها می پردازد به دو دسته پرسش های بسته در برابر پرسش های باز تقسیم می شود . نمونه یک پرسش بسته می تواند این باشد که ،آیا بر روی کرات دیگر ،حیات وجود دارد ؟ در پاسخ به این پرسش ،چه جواب آن را بدانیم و چه جواب آن را ندانیم ،روش های یافتن پاسخ مورد اجماع است .اما در مقابل پرسش های بسته ،پرسش های باز قرار دارند ،برای مثال حیات یعنی چه ؟ که برای پاسخ به آن نمی دانیم از کجا باید شروع کنیم به بیان بهتر نمی دانیم با چه روشی و با چه فرضیاتی باید شروع کرد .بنابراین در میابیم فلسفه دانشی است که به پرسش های باز می پردازد.
بنابر آنچه که در گذشته گفته شد ،فلسفه به تبیین عقلانی پدیده ها و حکمت چرایی عقلانی آن ها می پردازد .بنابراین فلسفه آن گاه که درباره ای مبانی و اصول غیر تجربی علوم بحث و تحقیق می کند در واقع در پی دست یافتن به یک تبیین عقلانی از علوم تجربی است.
بنابراین تبیین عقلانی همان معنای مشترکی است که بین کاربرد فلسفه در گفتگوهای روزمره و کاربرد آن به شکل یک دانش خاص وجود دارد.
اما این نکته بسیار حائز اهمیت است که منظور اصول عقلانی است که اگر چه علوم طبیعی و تجربی به آن مبتنی هستند اما خود این اصول در هیچ یک از علوم تجربی مورد بررسی واقع نمی شوند بلکه مطالعه آن ها کار فلسفه است . اصولی همچون :
1) واقعیت داشتن جهان
2) قابل شناخت بودن طبیعت
3) درستی روش تجربه و آزمون
4) یکسان عمل کردن طبیعت ( تکرار)
5) اصل علیت
و … از این روی ،مبانی فلسفه علوم طبیعی ،لنگرها و ستون های محکم محافظ علوم هستند .
برای درک بهتر کافی است بدانیم ،همان طور که پیش تر گفتیم هر یک از علوم، موضوعی دارد که این موضوع، محور تمام مسائلی است که درآن علم مطرح می گردد.روشن است که موضوع هر دانشی باید در جهان بیرون از ذهن وجود داشته باشد، و گرنه بحث از آن نوعی خیال پردازی خواهد بود. پس در هر دانشی قبل از هر بحثی باید اطمینان داشت که موضوع آن دانش وجود دارد. اگر وجود موضوع دانش، بدیهی باشد، نیازمند اثبات نیست ولی اگر بدیهی نباشد، باید آن را ثابت کرد.
اما در کجا می توان به اثبات آن پرداخت؟ آیا در خود آن دانش؟ -خیر- چرا که هر دانشی با این فرض آغاز می کند که موضوعش موجود است؛ یعنی هر دانش، وجود موضوع خود را مفروض می گیرد و هیچ دانشمندی در مقام یک دانشمند، به اثبات وجود موضوع دانش نمی پردازد، زیرا اثبات وجود اشیا و چیستی آن ها فقط در قلمرو فلسفه است .
از سوی دیگر، روش علوم تجربی روش مشاهده و آزمایش است،درحالی که وجود یک چیز و اثبات آن، فقط با عقل و روش عقلی کشف میشود که طبیعتا در حیطه فلسفه می باشد.
در ادامه این مقاله مطالعه نمایید :