شعر اشک شوق دیدنت :
اشک شوق دیدنت
رو گونه هام میدمه
لرزش دستای سردم
شرم حیا فریاد میزنه
حس صدای گرمت
منو از یاد من میبره
عشق معصومانه تو
منو به رویا میبره
قلب ترانه های من
برای اسم تو میتپه
تموم عاشقانه هام
اسمتو صدا میزنه
ماه با همه قشنگیاش
پیش چشمات کم میاره
قد و بالای بلندت
سرو به خجالت وا میداره
ترس از دست دادنت
روح از جون میدره
شبای تنهایی بی تو
به هزار سال میگذره
کلام : محمود دهقانپور
از این که یکی از نوشته های بخش شعر و ادبیات سایت من مورد مطالعه شما فرهیخته گرامی قرار گرفته است بی نهایت خرسندم، لطفا در صورت امکان نظرات خودتان در ارتباط با شعر اشک شوق دیدنت را از طریق بخش نظرات سایت با من در میان بگذارید، انتقادات و پیشنهاد های شما همراهان گرامی در اصلاح این نوشته و هر چه بهتر شدن نوشته های بعدی من تاثیر گذار خواهد بود.