موازات یا بسیتگی :

یکی از مغالطه هایی که هاوکینگ برای رد وجود خدا به آن پناه می برند موازات یا بسیتگی است،و آن این است که بی نهایت و یا 10500 جهان دیگر در موازات ما قرار دارند،که همه آنها زیست پذیر نیستند و تنها این جهان زیست پذیر است و قابلیت حیات دارد در نتیجه در میان این همه جهان موازی جهان ما در اثر تصادف پدید آمده است.

حال به برسی چند موضوع و چند سوال بی پاسخ در این مورد می پردازیم:فرض کنید ما ، وجود جهان های موازی را کاملا قبول داشته باشیم ،اما پاسخ به این سوال ضرورت دارد که تا کنون بشر موفق به کشف کدام جهان موازی دیگر شده است،که موفق به دسترسی آن نیز بشود و از ماهیت آن که آیا قابلیت حیات را دارد و یا خیر نیز آگاهی یابد؟

از کجا معلوم برخلاف ادعاهای مطرح شده همه جهان ها و یا بیشتر جهان ها و یا کسری از جهان های موازی شبیه جهان ما باشند و یا قوانین فیزیکی خاص خودشان را داشته باشند که به موجودات دیگری اجازه حیات بدهد؟هیچ مدرک مستدلی برای خالی از سکنه بودن جهان های موازی و زیست پذیر بدون آنها وجود ندارد و تا زمانی که بشر به همه آنها دست پیدا نکرده ،این ادعا باطل است.

بر فرض محال این مساله که همه جهان های موازی خالی از سکنه هستند،و تنها در جهان ما حیات وجود دارد،این مساله به این شباهت دارد که بگوییم در شهری هستیم که همه خانه ها خالی از سکنه هستند به جز یک خانه،آیا این سوال به پیش نمی آید که بنا و معمار و سازنده همه این خانه های خالی و آن یک خانه پر چه کسی است؟ و آیا اساسا عقل و خرد قبول می کند که شهر خالی از سکنه هم بر اساس تصادف پدید آمده باشد؟

در نهایت هرچه بزرگ بودن جهان هستی چه خالی از سکنه باشد و چه نباشد،بیشتر موید این است که جهان دارای آفریدگاری است،زیرا هرچه جهان کوچکتر بود و تنها به یک جهان کوچک ما خلاصه می شد احتمال اینکه بطور تصادف پدید آید بیشتر و بیشتر می شد ولی،بزرگی جهان همانند یک کشتی با یک سکنه در دریا است و مقایسه آن با یک تکه چوب شناور بروی آّب که فردی نیز بروی آن در حال شنا است،بدون تردید پدید آمدن تصادفی کشتی بسیار نامحتمل تر از افتادن یک تکه چوب از داخل یکی از جزایر است.در نتیجه بزرگی جهان صرف داشتن یا نداشتن سکنه ربطی به انکار وجود خدا ندارد. هاوکینگ در جاهای مختلف کتاب طرح بزرگ سعی کرده نظریه جهان های موازی یا پیشینه چندگانه را به نفع نظریه خود مصادره به مطلوب نمایند مثلا در فصل معجزه آشکار ایشان نوشته اند:به نظر می رسد جهان ما یکی از چندین جهان است هر کدام با قوانین فیزیکی متفاوت.

در مورد این گفته آقای هاوکینگ باید چندین نکته را در نظر داشت:

الف – وجود جهان های موازی و اینکه آن جهان ها قوانین فیزیکی متفاوتی داشته باشند هنوز اثبات نشده است.

ب – آقای هاوکینگ از وجود جهان های موازی یا بزرگی جهان به نوعی برای عقیده خود به واسطه اینکه ما یک تصادف هستیم مصادره به مطلوب می نمایند از دید دیگری این موضوع نیز قابل برسی است مثلا هرچه تعداد جهان ها بیشتر و یا جهان ما بزرگتر باشد نشان می دهد که نیروی بزرگتری در پشت آفرینش این جهان ها وجود دارد بدیهی است هرچه جهان کوچکتر بود احتمال پدید آمدن شانسی آن بیشتر می شد ولی جهانی به این وسعت به همراه جهان های دیگر بعید به نظر می رسد حاصل یک تصادف باشند.و هیچ ابر بودهی برای آفرینش آن وجود نداشته باشد .

همچنین آقای هاوکینگ در این کتاب برای اثبات مدعی خود از نظریه M نام برد که به موضوع جهان های مجازی نیز ارتباط دارد مثلا ایشان در فصل فرضیه همه چیز کتاب طرح بزرگ در این مورد می نویسند:بنابراین، فرضیه M اجازه می دهد که بسته به چگونگی در هم پیچیده شدن فضای داخلی جهان های متمایز با قوانین آشکار وجود داشته باشد.فرضیه M راه حل هایی دارد برای اینکه فضاهای داخلی اجازه به وجود آمدن داشته باشند.شاید به تعداد 10 به توان 500 جهان گوناگون با قوانین فیزیکی خودش.

جان سی لنوکس در کتاب هاوکینگ در محضر خدا در جواب هاوکینگ می نویسد: هاوکینگ با اطمینان آن را نظریه یکی شده ای که اینیشتن  انتظار آن را داشت می خواند.اما این اصلا ضربه مرگ باری برای مفهوم خدا نیست.

دن پیج(Don Page)فیزیکدان نظری از دانشگاه آلبرتا که سابقا دانشجوی هاوکینگ بوده است و هشت مقاله را به همراه وی به رشته تحریر در آورده است می گوید:من یقینا موافقم که حتی اگر نظریه M نظریه ای کاملا صورت بندی شده بود که هنوز نیست و اگر صحیح بود که البته هنوز نمی دانیم نشان نمی داد که خدا جهان را نیافریده است.

یک بار دیگر باید تاکید کرد که نظریه Mنظریه ای انتزاعی است و نه یک آفریدگار این نظریه مجوعه ای از سناریو ها را شرح می دهد که جواب دارد که 10 به توان 500 عالم را ممکن می سازد.البته فرض بر اینکه نظریه M درست باشد نظریه M هیچ کدام از این عالم ها را نیافریده است.آنچه هاوکینگ می گوید از این قرار است قوانین نظریه M عالم های متفاوتی با قوانین آشکارا متفاوتی را ممکن می سازد ممکن ساختن یک چیز است و آفریدن امری کاملا متفاوت است.

هرچند این امر بر استدلال من تاثیری ندارد اما باید یاد آوری کرد که همه فیزیکدانان به اندازه هاوکینگ در مورد اعتبار نظریه M متقاعد نشده اند.پل دیویس در باره نظریه M می گوید این نظریه حتی در آینده ی قابل پیش بینی آزمون پذیر نیست.فرانک کلوز فیزیکدان آکسفورد می گوید نظریه M حتی تعریف نشده است حتی به ما گفته اند به نظر نمی رسد کسی بداند معنی نظریه M چیست من باور نمی کنم که نظریه M حتی یک ذره علیه به بحث در باره خدا بیفزاید.جوت باتروورث می گوید نظریه M به شدت فکری است و یقینا در آن بخش از علم که ما برایش مدرک و قرینه ای داریم قرار ندارد.

یعنی آقای هاوکینگ با استفاده از یک نظریه اثبات شده که به اعتقاد اکثر فیزیکدانان ارتباطی با وجود یا عدم وجود خدا و یا پدید آمدن جهان ها ندارد سعی در انکار خدا دارند.

در ادامه این مقاله مطالعه نمایید :

محتویات مقاله موازات یا بسیتگی به صورت کامل مورد تایید نویسنده نیست و صرفا جهت احترام به نظرات منتقدان منتشر می گردد. لطفا جهت مطالعه مقاله بعدی بروی لینک زیر کلیک نمایید.

تضاد قانون با خدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *