هدف از آموزش هفته فوق العاده ب کتاب 1100 واژه که باید دانست، یادگیری تعاریف، معانی و کاربرد لغات (Dolorous-enervated-suffrage-cabal-odious-to kill the goose that laid the golden egg) در روز اول (Prescient-verbatim-reverie-thespian-despot-to carry coals to Newcastle) در روز دوم (Pathological-articulate-grandeur-polemic-impasse-an axe to grind) در روز سوم  (Regimen-denigrated-guile-mortal-inflicted-to throw one’s hat in the ring) در روز چهارم می باشد. شیوه آموزشی ما در این مجموعه بدین صورت است که ابتدا شما با مشاهده چهار متن مجزا که هر یک به صورت اختصاصی شامل کلمات یک روز از هفته آموزشی می باشند با کاربرد این کلمات در جمله آشنا می شوید و سپس با کلیک بروی هر یک از کلمات ، توضیحات تکمیلی در ارتباط با یادگیری آن لغت را فرا می گیرید.

The first day of the first week of the book 1100 words you need to know : GOOD NEWS—AND BAD

On Palm Sunday, April 9, 1865, General Ulysses S. Grant sent a terse* dispatch to Secretary of War Edwin Stanton. It contained the long-awaited sentence that the Confederate General Robert E. Lee had surrendered. The dolorous Civil War that had crippled the young nation was finally over.

President Lincoln was only 56 at the time, but he looked twenty years older. The burden of being a wartime president had so enervated Lincoln that Surgeon General Barnes feared an imminent* nervous breakdown. When Grant’s news reached Lincoln, he went to the front windows of the White House and waved to the crowd below. He proceeded to make a brief speech about the problems of Reconstruction and advocated* the granting of suffrage to Negro soldiers.

Among the listeners was a Southern patriot, the popular actor John Wilkes Booth, almost as famous in the theater as his father, Junius. “That’s the last speech he will ever make,” said Booth to a fellow member of his cabal of conspirators. Booth’s odious plan was to assassinate Lincoln whom he hated passionately, while an associate, George Atzerodt, would do the same to Vice-President Andrew Johnson.

روز اول از هفته فوق العاده ب کتاب 1100 واژه که باید دانست : اخبار خوب و بد

در روز یکشنبه، ۹ آوریل 1865،‏ سالگرد ورود مسیح به اورشلیم) ژنرال یولیسس اس گرانت گزارشی مختصر به وزیر جنگ، «ادوین استانتون» فرستاد. این پیام حاوی جمله ای بود که مدتها منتظرش بودند: ژنرال متفق،«رابرت ای لی» تسلیم شده بود.جنگ داخلی غم انگیز که کشور جوان را فلج کرده بود، بالاخره تمام شد. رئیس جمهور «لینکولن» در آن زمان تنها 56 سال داشت، اما 20 سال پیرتر به نظر می رسید.بار سنگین رئیس جمهوری در زمان جنگ آن چنان «لینکولن»  بی رمق کرده بود که ژنرال جراح آقای «بارنز» ترس پریشانی عصبی قریب الوقوعی را در مورد او داشت. وقتی خبر «گرانت» به « لینکولن » رسید او به طرف پنجره های جلویی کاخ سفید رفت و برای جمعیت پایین دست تکان داد. او جلو رفت تا سخنرانی کوتاهی درباره مشکلات بازسازی ایراد کند و از عطای حق رای به سربازان سیاه پوست حمایت کند.در بین شنوندگان، میهن پرستی جنوبی و بازیگری مشهور به نام «ان ویلکز بوث» بود که در نمایش تقریبا به اندازه ای پدرش «جونیوس» مشهور بود. «بوث» به یکی از اعضای گروهک توطئه گران گفت : این آخرین سخنرانی است که او ایراد می کند. نقشه ی نفرت انگیز «بوث» ترور «لینکولن» بود که به ‎شدت از او‏ تنفر داشت، در خالی که ‎همدستش «جورج آتزروت» بايد همين کار را با معاون رئيس جمهور، «اندرو جانسون»انجام می داد.

The second day of the first week of the book 1100 words you need to know : THE DREAMS OF LINCOLN AND BOOTH

Lincoln’s family and friends remembered that the President had a prescient dream in March, several weeks before the fatal day, and provided them with a verbatim account. He told of entering the East Room in the White House where a throng* of people were gathered around an open coffin. In his reverie, Lincoln asked a soldier, “Who is dead in the White House?” “The President,” was the reply. “He was killed by an assassin.”

Mrs. Lincoln said, “I’m glad I don’t believe in dreams or I should be in terror from this time forth.” Lincoln’s was the calming voice, “Let’s try to forget it. I think the Lord in His own good time and way will work this out all right.”

Of course, all who loved Abe Lincoln would have been deeply agitated if they had known what John Wilkes Booth was planning. As a Southern secessionist, he despised the President. As a thespian, he romanticized the action that he could take to rid the nation of a cruel warmonger. Although he had not taken an active part in the Civil War, he was convinced that he could contribute to the Confederate cause by kidnapping the bearded despot. It wasn’t exactly clear in his mind whether he would “capture” Lincoln and take him to Richmond where he could be exchanged for Confederate prisoners of war—or whether he would just put a bullet in the President’s head.

روز دوم از هفته فوق العاده ب کتاب 1100 واژه که باید دانست : رؤیاهای لينکلون و بوث

خانواده و دوستان «لینکلن» به خاطر داشتند که چند هفته قبل از آن روز مرگبار در ماه مارس رئیس جمهور رویای پیشگویانه داشت و شرحی دقیق از آن برای شان گفته بود۔ او گفت که وارد اتاق شرقی ‎کاخ سفید شد که عده زیادی از مردم دور تابوتی باز جمع شده بودند۔ «لینکولن» در عالم رؤيا از سربازی پرسید: چه کسی ‎در کاخ سفید مرده است؟ جواب این بود رئیس جمهور،یک ضارب اورا کشته است۔ خانم «لینکلن» با صدایی ارامش بخش گفت: “بیایید فراموش کنیم۔ فکر می کنم خداوند در زمان و شیوه ای مقتضی همه چیز را به خوبی حل می کند البته اگر تمام کسانی ‎که‏ «ابی لینکلن» را دوست داشتند می دانستند که «جان ویکلز بوث» چه نقشه ای دارد، به شدت مضطرب می شدند۔ او به عنوان یک جدایی طلب اهل جنوب، رئیس جمهور را حقیر می شمرد او به عنوان یک هنرپیشه، برای خلاص کردن یک کشور از شر جنگ افروزی ظالم، اقدامی را که می توانست انجام دهد، در تصورش ‎گنجاند. اگرچه او نقشی فعال در جنگ داخلی نداشت، اما مطمئن بود که می تواند با ربودن حاکم مستبد ریش دار به آرمان متفق کمک کند. دقیقا در ذهنش واضح نبود که آیا او «لینکلن» را اسیر می کند و او را به «ریچموند» می برد تا بتواند او را با زندانیان جنگی متفقین مبادله کند – یا گلوله ای را در سر رئیس جمهور شلیک می کند.

The third day of the first week of the book 1100 words you need to know : THE ASSASSINS MAKE READY

The pathological yet articulate Booth had rounded up several co-conspirators and shared his delusions of grandeur with them. He had produced a polemic that convinced his crew that it would be a patriotic thing to capture the President. One of them was assigned to shut off the master gas valve at Ford’s Theatre when Mr. and Mrs Lincoln were seated there at the play. With all the lights out, Booth would bind and gag the President. Two men would lower Lincoln onto the stage, and then carry him out the rear door to a covered wagon waiting in the alley. They would head for Port Tobacco and then ferry across the Potomac to their ultimate* destination, Richmond, Virginia.

Several dry runs* had not worked out for the cabalists* who were about to reach an impasse when Booth learned that Lincoln would be celebrating General Grant’s victories with a party at Ford’s Theater on the night of April 14. He promised the small group that destiny was at hand; their bold act, he said, would make their names famous forever in the annals of U.S. history.

 In the late afternoon of April 14, Booth watched a rehearsal of the play that would be performed that evening. He had reviewed his action plan and the escape route, and he believed it to be foolproof. He mouthed the phrase he would use after killing Lincoln, “Sic Semper Tyrannis” (“Thus always to tyrants”). The curtain was about to go up on one of the darkest days in the country’s history.

روز سوم از هفته فوق العاده ب کتاب 1100 واژه که باید دانست : ضاربان آماده می شوند‏

‏«بوٽ» بیمار و در عین حال خوش بیان، چندین توطئه گر را جمع کرده بود و توهمات جلال و عظمت را با آنان سهیم شد او مجادله ای راه انداخته بود که گروهش را قانع می کرد که دستگیری رئیس جمهور عملی میهن پرستانه است۔ یکی از انان موظف شد وقتی آقا و خانم «لینکولن» در سالن نمایش «فورد» نشستند لوله ی اصلی گاز را ببندد۔ وقتی همه ی چراغ ها خاموش شد، «بوث» دست و پا و دهان رئیس جمهور را می بندد۔ دو مرد «لینکلن» را به سمت صحنه پایین می اورند و او را از در پشتی بیرون برده و سوار بر گاری سرپوشیده ای می کنند که در کوچه منتظر است. آنها عازم بندر «توباکو» می شوند و سپس با اتوبوس آبی و با عبور از «پوتوماک» عازم مقصد نهایی خود در «ریچموند» «ویرجیانا» می شوند. چندین اجرای آزمایشی برای توطئه گرانی که در شرف رسیدن به یک بن بست بودند، نتیجه ای در برنداشت، تا اینکه «بوث» فهمید «لینکلن» پیروزی های ژنرال «گرانت» را با یک جشن در تئاتر «فورد» در شب ۱۴ آوريل جشن خواهد گرفت۔ او به گروه کوچکش قول داد که سرنوشت در دست آنهاست۔ او گفت عمل شجاعانه ی آنان نام آنها را تا ابد در  وقايع تاریخ ايالات متحده مشهور خواهد کرد۔ در اواخر بعد از ظهر ۱۴ آوریل، «بوث» به تماشای تمرین نمایشی پرداخت که آن شب اجرا می شد۔ او طرح عمل و مسیر فرار را مرور کرده بود و باور داشت که آن طرح مطمئن و خطاناپذیر است۔ او عبارتی که پس از کشتن «لینکلن» به کار می برد را در دهانش چرخاند: “همیشه سرنوشت مستبدان همینگونه ‎“باد‏ از سیاه ترین روزهای تاریخ کشور، پرده در حال بالا رفتن بود.

The fourth day of the first week of the book 1100 words you need to know : “NOW HE BELONGS TO THE AGES”

At 8:25 the Lincolns arrived at the theater. When they entered Booths 7 & 8, as regimen dictated, the band played “Hail to the Chief.” The 1675 members of the audience stood to honor the great man, and then the play commenced. It is reported that Booth said to a drunk who had denigrated his acting skill, “When I leave the stage, I will be the most famous man in America.”

At about 10 P.M., with extreme guile, Booth had managed to be behind Box 7 in the darkness of the hallway. He saw the silhouette of a head above the horsehair rocker. Derringer in his hand, he aimed it between the President’s left ear and his spine. The shot was drowned out by laughter on the stage. Shouting “Revenge for the South,” Booth climbed over the ledge of the box and jumped onto the stage, breaking his leg in the process.

In pain, Booth limped out the stage door where his horse was waiting and made his getaway. Days later, however, he was cornered in a Virginia barn and shot. Three of the cabal* members were arrested and hanged.

At the theater, a 23-year-old doctor attended to the wounded President. He found that the lead shot had lodged in Lincoln’s brain, a bad sign. Several soldiers carried Mr. Lincoln across the street to a private house. His family physician came and so did the Surgeon General. The President struggled throughout the long night, but it was apparent that a mortal wound had been inflicted, and he could not be saved.

At 7:22 A.M. it was over; two silver coins were placed on the assassinated President’s eyes. Then Secretary Stanton uttered the famous words, “Now he belongs to the ages.”

روز چهارم از هفته فوق العاده ب کتاب 1100 واژه که باید دانست :  “اکنون او متعلق به تمام اعصار است”

حدود ساعت ۸:۲۵ شب خانم و آقای «لینکلن» وارد سالن تئاتر شدند۔ وقتی آنها طبق سیستم کنترل وارد لژهای ۷ و ۸ شدند گروه چنین نواختند: “درود بر رئیس جمهور.” ۱۶۷۵ نفر حضار ایستادند تا از مرد بزرگ تکریم کنند و سپس نمایش آغاز شد۔ نقل شده که «بوث» به فرد مستی که مهارت بازیگری اش را لکه دار کرد گفته بود: ” وقتی من صحنه را ترک کنم مشهورترین مرد در آمریکا خواهم بود”

«بوث» حدود ساعت ۱۰ شب با نهایت نیرنگ، موفق شد پشت لژ شماره ۷ و در تاریکی راهرو قرار گیرد او سایه نمای سری را بالای صندلی کمانی موی اسبی دید. با اسلحه ای در دستش بین گوش چپ و ستون فقرات رئیس جمهور را نشانه گرفت. خنده ی روی صحنه نمایش، صدای شلیک را در خود خفه کرد۔ ‎«بوث» که فریاد زد”انتقام برای جنوب”‏ از لبه برآمده ی لژ بالا رفت و روی صحنه پرید و در اين حین پایش شکست۔

«بوث» با درد و لنگان لنگان از در صحنه که اسبش منتظر بود خارج شد و او را فراری داد. اما او چند روز بعد در اصطبلی در ‎«ویرجینیا»‏ گیر افتاد و به او شلیک شد. سه تن از اعضای گروهک دستگیر شده و به دار آویخته شدند.

در سالن نمایش دکتری ۲۳ ساله به رئیس جمهور مجروح رسیدگی کرد. او فهمید که گلوله ی سربی در مغز «لینکلن» جای گرفته است، که علامت بدی بود. چند سرباز آقای «لینکولن» را از عرض خیابان به سوی منزل شخصی اش حمل کردند. پزشک خانوادگی او و همچنین ژنرال جراح آمدند. رئیس جمهور در طول آن شب طولانی مبارزه کرد اما واضح بود که زخم مرگبار بر او وارد امده بود و نمی توانست نجات یابد.

در ساعت ۷:۲۲ صبح همه چیز تمام شد. دو سکه ی نقره ای روی چشمان رئیس جمهور ترورشده قرار داده شد. سپس وزیر «استانتون» این واژگان مشهور را بیان کرد: ” اکنون او متعلق به تمام اعصار است”

در اینجا به پایان آموزش هفته فوق العاده ب کتاب 1100 واژه که باید دانست از بخش آموزش زبان انگلیسی سایت رسیدیم. لطفا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود در ارتباط با نحوه ارائه این درس را از طریق بخش نظرات با من در میان بگذارید. همچنین من و سایر مخاطبان این مقاله علاقه مندیم چنانچه شما دانش و یا تجربه خاصی در زمینه آموزش زبان انگلیسی علی الخصوص در ارتباط با یادگیری هر چه بهتر این درس دارید با ما از این طریق به اشتراک بگذارید.

درس بعدی : هفته اول کتاب 1100 واژه که باید دانست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *