شعر دارم آتیش می گیرم :
دارم آتیش می گیرم
از اون وقتی که فهمیدم
دیگه هیچ وقت نمی تونم
تورو تو آغوش بگیرم
دارم از بین میرم
از اون روزی که شنیدم
از این شهر رفتی
نزاشتی برام حتی یک نشونم
دارم از بغض میمیرم
دیگه اشکی به چشم ندارم
من چه بد کردم به تو
هیچ نمی دونم نمی دونم
دارم دیوونه میشم
از این تفتیش روزای گذشته
از این حس تنهایی
از این ترید خود مقصر بینیم
دارم از حال میرم
خودم رو تو گذشته ها میبینم
تا یک نشون ازت بگیرم
دوباره بتونم تو آغوشت بگیرم
تا سحر بیدار باشم
موهای نازتو بین انگشتام بگیرم
تا خود صبح کنارت باشم
عشق از چشمات بخونم
کلام : محمود دهقانپور
از این که یکی از نوشته های بخش شعر و ادبیات سایت من مورد مطالعه شما فرهیخته گرامی قرار گرفته است بی نهایت خرسندم، لطفا در صورت امکان نظرات خودتان در ارتباط با شعر دارم آتیش می گیرم را از طریق بخش نظرات سایت با من در میان بگذارید، انتقادات و پیشنهاد های شما همراهان گرامی در اصلاح این نوشته و هر چه بهتر شدن نوشته های بعدی من تاثیر گذار خواهد بود.