شعر قصه عشق تو :
قصه عشق تو غم به یادم میاره
اگه آدم کوه دردم باشه کم میاره
پیش چشمای ناز و معصومانه تو
دل اگر از جنس سنگم باشه کم میاره
من یک کوه سر فراز و پر غرورم
که همیشه پیش عشقت کم میاره
من یک صخره سخت تو دل کوه ام
که حسرت تماشای چشمای تو رو داره
تمنای لمس دستای ناز تو رو داره
توی دلتنگی هاش تورو کم میاره
یک تبسم از تو توی رویاهاش میسازه
که شاید بتونه توی تنهایی هاش کم نیازه
به تن خسته من تیشه بزن
حرفی از غربت و دوریت نزن
قلب من تحمل دوریتو نداره
تیشه دوریتو به قلب من نزن
کلام : محمود دهقانپور
از این که یکی از نوشته های بخش شعر و ادبیات سایت من مورد مطالعه شما فرهیخته گرامی قرار گرفته است بی نهایت خرسندم، لطفا در صورت امکان نظرات خودتان در ارتباط با شعر قصه عشق تو را از طریق بخش نظرات سایت با من در میان بگذارید، انتقادات و پیشنهاد های شما همراهان گرامی در اصلاح این نوشته و هر چه بهتر شدن نوشته های بعدی من تاثیر گذار خواهد بود.