شعر خم ابروان یار :
من اگر باده بنوشم
از خم ابروان یار مدهوشم
مست سوز سازم
جز به یار هیچ دل نفروشم
همچو موجی خروشان
نهراسم از هیچ طوفانی
همچو مرغان مهاجر
ندارم هیچ بیم از دامی
سرکشمو و بی باک
در نبرد عشق با ذات
صد بار دگر سوزم
دم بر نیارم هیهات
تا که مستانه شوم
هیچ بانگ سر نزنم
تا که تیمار شوم
بر در عشق حلقه زنم
کلام : محمود دهقانپور
از این که یکی از نوشته های بخش شعر و ادبیات سایت من مورد مطالعه شما فرهیخته گرامی قرار گرفته است بی نهایت خرسندم، لطفا در صورت امکان نظرات خودتان در ارتباط با شعر خم ابروان یار را از طریق بخش نظرات سایت با من در میان بگذارید، انتقادات و پیشنهاد های شما همراهان گرامی در اصلاح این نوشته و هر چه بهتر شدن نوشته های بعدی من تاثیر گذار خواهد بود.