شعر زمستان خالی از عشق :

من یک دریاچه خشکیده از آبم

یا مثل یک سراب تو دل کویرم

من یک سایه از تن زخم خورده

یک درخت سربلند پر غرورم

یک زمستون سرد خالی از عشقم

به تو وابسته امو و بی تو هیچم

نباشی عشقی نیست که باشم

برای باور بودن به تو محتاجم

یک دریا درد و غم توی دنیامه

چشمام منتظر به راه انتظار

دوستت دارم و عاشقت هستم

تب صدای قلبم برات بی تابه

کلام : محمود دهقانپور

از این که یکی از نوشته های بخش شعر و ادبیات سایت من مورد مطالعه شما فرهیخته گرامی قرار گرفته است بی نهایت خرسندم، لطفا در صورت امکان نظرات خودتان در ارتباط با شعر زمستان خالی از عشق را از طریق بخش نظرات سایت با من در میان بگذارید، انتقادات و پیشنهاد های شما همراهان گرامی در اصلاح این نوشته و هر چه بهتر شدن نوشته های بعدی من تاثیر گذار خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *